امام علی(ع) میفرماید: سوگند به خدای علی، حجّت خدا در میان مردم هست ودر راهها گام برمی دارد به خانه ی آنها سرمیزند در شرق و غرب زمین رفت و آمد میكند، گفتار مردم را میشنود و بر ایشان سلام میكند، میبیند و دیده نمیشود تا وقت (معیّن) و وعدهی (الهی) ».
البته نوع دیگری از غیبت نیز برای آن حضرت بیان شده است.
دوّمین نایب خاص امام عصرمیگوید: « امام مهدی علیه السلام هر سال در مراسم حج ظهور مییابد مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم او را میبینند ولی او را نمیشناسند» بنابراین درباره ی حضرت مهدی(ع) غیبت به دو گونه روی میدهد: آن بزرگوار در مواردی از دیدگان پنهان است ودر مواردی دیگر دیده میشود ولی شناخته نمیگردد امّا در هر حال در میان مردم حضور دارد.
غیبت صغری و كبری
از وقتی كه پیشوای یازدهم شیعیان حضرت عسكری(ع) در سال 260 در گذشت و مقام امامت و رهبری امت به فرمان خداوند بزرگ به فرزند ارجمند وی حضرت مهدی موعود(ع) منتقل شد، دشمنان امام، برای قتل او كمر همت بستند و لذا به فرمان الهی بعد از تدارك مراسم به خاك سپاری پدر در سرداب منزل غایب گردید غیبت امام زمان به دو مرحله تقسیم گردید: مرحله كوتاه كه بدان غیبت صغری گفته میشود و مرحله دراز مدت كه بدان غیبت كبری گفته میشود. غیبت صغری از سال 260 آغاز و در سال329 پایان یافت این غیبت از دو جهت محدود بود:
1- جهت زمانی 2- جهت شعاعی
از نظر زمانی بیش از 70 سال به طول نیانجامید و از این رو غیبت صغری نامیده شد.
و از نظر شعاعی نیز این غیبت غیبتی همه جانبه نبود و شعاع و دامنهی آن محدود بود، یعنی در طول مدت 70 سالهی غیبت اگر چه امام از نظر پنهان بود لیكن این غیبت و پنهانی نسبت به همه كس نبود بلكه بودند كسانی كه به صورتی با امام در تماس بودند و این نایبان خاص امام بودند، كارهای مردم را میگذرانیدند نامهها و سؤالات مردم را نزد امام میبردند و پاسخ امام را به مردم میرساندند و گاهی گروهی از مردم بوسیله نایبان خاص به دیدار امام دوازدهم راه مییافتند.
فلسفه غیبت صغری
چون غیبت امام و رهبر شیعیان برای مدت طولانی امری غیر مأنوس و غیر منتظره بود و باور كردنش برای مردم عادی دشوار مینموده ائمه(ع) همواره در موارد مختلف غیبت امام دوازدهم را خبر داده و دربارهی مشكلات و گرفتاریهای عصر غیبت و اجر و پاداش منتظرین ظهورش مطالبی را گوشزد میكردند علاوه بر این گاهی در عمل زمینهی غیبت آن حضرت را فراهم میكردند. برای مثال حضرت امام هادی(ع) با عدهای از اصحاب خاص خود معاشرت میكرد و فقط با آنان سخن میگفت. این اقدام آن حضرت اولین قدم در راه آماده شدن جامعه شیعی برای غیبت رهبران محسوب میشد. بعد از حضرت هادی(ع) امام حسن عسكری علیه السلام قدم بعدی را برداشت و بیشتر اوقات از پشت پرده با مردم سخن میگفت آنها میخواستند با این عمل خود، مقدمهی غیبت حضرت مهدی را فراهم كنند تا شیعیان با این موضوع مأنوس شده، بعد از تحقق غیبت، آن را انكار نكنند. بر همین اساس بعد از رحلت حضرت امام عسكری علیه السلام مدتی ارتباط بین مردم و امام دوازدهم بوسیله نواب خاص آن حضرت برقرار بود تا بدین وسیله مشكلات آنها برطرف شود و سؤالات آنها پاسخ داده شود و آمادگی غیبت طولانی آن حضرت در اذهان مردم فراهم گردد چرا كه اگر بلافاصله بعد از رحلت امام یازدهم غیبت طولانی فرزند بزرگوارش حضرت مهدی4 شروع میشد، درك و تحمل آن كه با مصیبتها و گرفتاریهایی همراه بود، برای مردم بسیار مشكل مینمود. از این رو، دوران غیبت صغری را زمینهساز غیبت كبری شمردهاند.
فلسفه غیبت از منظر روایات
1- امام صادق(ع) فرمود: بی تردید برای صاحب الامر(ع) غیبتی است كه هر اهل باطلی در آن به شك میافتد، راوی از علت غیبت سؤال كرد. حضرت فرمود: غیبت به سبب امری است كه اجازه نداریم آن را برای شما بیان كنیم... غیبت سرّی از اسرار الهی ولی چون میدانیم كه خداوند بزرگ حكیم است میپذیریم كه همه كارهای او حكمت است اگر چه علت آن كارها برای ما معلوم نباشد.
كمال ج 2 باب 44 ح 11 ص 204
2- امام باقر(ع): وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها بر میگیرد.
علل الشرایع ص 244 ب 179
3- امام رضا(ع): برای اینكه آن زمان كه با شمشیر قیام میكند كسی بر عهده او بیعتی نداشته باشد.
كمال ج2 ب44 ح4 ص232
4- امام كاظم(ع):
هنگامی كه پنجمین فرزندم غایب شد مواظب دین خود باشید تا كسی شما را از آن بیرون نكند برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود كه گروهی ار پیروان او از اعتقاد خود دست برمیدارند و این غیبت آزمونی است كه خداوند با آن بندگانش را امتحان میكند.
غیبت طوسی ف5 ح 284 ص173
5- امام صادق(ع):
امام منتظر، پیش از قیام خود، مدتی از چشمها غایب خواهد شد. از علت آن سؤال شد حضرت فرمود بر جان خویش بیمناك است.
كمال ج2 ب44 ح7 ص233
البته روایات بیشتر از اینها علت بیان كرده است كه ما مهمترین آنها را ذكر كردیم.
بررسی تاریخی و ریشهیابی زمینههای غیبت
بر هر پژوهشگر تاریخ زندگانی ائمه دوازده گانه این موضوع مسلم است كه هر چه ما از عصر امام علی علیه السلام بیشتر فاصله میگیریم از میزان حضور امامان معصوم در متن و قایع جامعه كاسته شده و فشار و تهدیدات خلفای جور از یك سو و نااهلی مردم زمانه از سوی دیگر سبب میگردد كه روز به روز از تعداد یاران باوفا و در گرداگرد ائمه عصر كم شده و در نتیجه ایشان خود را در غربت و تنهایی بیشتری احساس كنند. به بیان دیگر، جامعهی اسلامی روز به روز لیاقت خود را برای پذیرش امام معصوم بیشتر از دست داده تا جایی كه هر چه به عصر غیبت صغری نزدیكتر میشویم از ارتباط مستقیم ائمه مردم و حضور عملی ایشان در جامعه كمتر میشود چنانكه در زندگانی امام هادی و امام عسكری(ع) این نكته به خوبی مشهود است و میبینیم كه امام هادی(ع) در حدود سی سال پیش از میلاد امام عصر(ع)رفته رفته ارتباط خود را با مردم زمان خویش كم كرده و جز با قلیلی از یاران خاص خود تماس نمیگرفتند امام عسكری(ع) نیز كه در عصر خود بیشتر از طریق مكاتبه و نامهنگاری با یاران خود ارتباط برقرار میكردند و بسیاری از امور شیعیان خود را از طریق نمایندگان و وكلایی كه تعیین فرموده بودند حل و فصل میكردند و كمتر با آنها به طور مستقیم مواجه میشدند. برای روشنتر شدن این موضوع عباراتی را كه (مسعودی) در اثبات الوصیة آورده، نقل میكنیم: امام هادی(ع) خود را از بسیاری از یاران و شیعیانشان پوشیده میداشتند و جز تعدادی اندكی از یاران خاص آن حضرت ایشان را نمیدیدند و هنگامی كه نوبت به امام حسن عسكری(ع) رسید ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفتند و كسی ایشان را نمیدید مگر در هنگامی كه آن حضرت برای رفتن به دارالخلافة از خانه خارج میشد.
البته بعضی از تاریخ نگاران كلام مسعودی را مبالغه آمیز توصیف كردهاند اما در مجموع میتوان از این كلام و به قرینه سایر اسناد تاریخی استفاده نمود كه ارتباط امام هادی و امام عسكری(علیهماالسلام) با جامعه بسیار تقلیل یافته بوده و آن دو امام بر شیوهی ائمه قبل از خود نبوده و با مردم ارتباط چندانی نداشتهاند.
حاصل كلام ما در اینجا این میشود كه چون میان قابلیتها و شایستگیهای ذاتی مردم برای پذیرش امام معصوم داده و از ارزشهای الهی فاصله بگیرد امام معصوم و میزان حضور امام در جامعه ارتباطی متقابل وجود دارد، به هر اندازه كه جامعه شایستگی و لیاقت خود را از دست نیز كه یكی از تجلیات رحمت الهی به شمار میآید، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه میكاهد چرا كه رحمت الهی درجایی فرود میآید كه سزاوار رحمت باشد به تعبیر دیگر به مصداق قاعدهای كه قرآن كریم بیان میدارد: ذلك بان الله لم یك مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیرا و ما بانفسهم...» آنگاه كه جامعه اسلامی دگرگون شد و مسلمانان از نظر درونی تغییر یافته و ارزشهای الهی خود را از دست دادند، خداوند نیز نعمت وجود امام معصوم در میان مردم را كه از بزرگترین نعمتهای الهی به شمار میآید از آنها گرفت. و امام رو در نقاب غیبت كشید. شاهد بر این مدعا روایتی است كه از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده و در آن آمده است: « هنگامی كه خداوند از آفریدگانش خشمگین شود ما را از مجاورت با آنها دور میسازد». باشد تا با گذشت اعصار مردم به خسارت بزرگی كه از ناحیه فقدان معصوم در میان خود متحمل شدهاند پی برده و بار دیگر آماده پذیرش نعمت بزرگ الهی یعنی حضور مستمر امام معصوم در جامعه شوند این معنا كه ظهور مجدد امام مترتب بر آماده شدن شرایط در جامعه اسلامی و وجود یاران و انصاری وفادار برای امام میباشد از روایات متعددی استفاده میشود از جمله روایتی كه از امام موسی كاظم(ع) نقل شد كه ایشان خطاب به یكی از یاران خود میفرماید: «...ای پسر بكیر من به تو سخنی را میگویم كه پدران من نیز پیش از من آن را بر زبان راندهاند و آن اینكه اگر در میان شما به تعداد كسانی كه در جنگ بدر بودند وجود داشت قیام كننده ما ظهور میكرد». موضوع یادشده از روایتی كه نعمانی آن را در كتاب خود نقل كرده نیز استفاده میشود...
بنابراین میتوان گفت علت اصلی غیبت امام عصر(ع)آماده نبودن اجتماع بشری برای پذیرش وجود پر بركت ایشان و عدم لیاقت مردم برای بهرهگیری از نعمت حضور امام معصوم در میان خودشان است و تا این مانع برطرف نگردد و به تعداد لازم یاران و انصار مخلص و فداكار برای آن حضرت وجود نداشته باشد زمان غیبت به سر نیامده و امام همچنان از دیدهها پنهان خواهند ماند.
امام عصر(ع) در بیان علت تأخیر ظهور میفرمایند: « چنانچه شیعیان ما كه خداوند توفیق طاعتشان دهد در راه ایفای پیمانی كه بر دوش دارند همدل میشدند میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر میافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما.
فلسفه غیبت از نظر كلام مفید
ابوعبدالله محمد بن نعمانی حارثی عكبری بغدادی مشهور به شیخ مفید پس از شیخ صدوق به ظهور رسید او از پیشگامان برجسته امامیه در دفاع از حریم غیبت و تفهیم اسرار بیشمار آن به شمار میرود.
شیخ مفید از راه استدلال و برهان به رد باطل میپرداخت. جایگاه ویژه او موجب شده است تا معاصران وی داوریهای گوناگونی از او داشته باشند.
ایشان حدود 10 اثر فقط در زمینه غیبت نوشت و هیچ یك از نویسندگان شیعی در این حدّ به مسأله غیبت نپرداخته است.
در كتاب مسائل عشره، تدبیر مصالح خلق و آزمون انسانها از سوی خدا، از علل غیبت امام عصر علیه السلام دانسته شدهاند. شیخ برای بیان عدم انحصار غیبت در حضرت مهدی، نمونههای دیگر از اولیای الهی را ذكر میكند كه در منظر ستم پیشگان پدیدار نمیشوند و برای حفظ دین خود از فاسقان فاصله میگیرند و كسی از مكان آنان خبر ندارد خضر از آن جمله است كه بنابر اجماع اصحاب سیره و اخبار، پیش از زمان موسی تا این زمان بوده است و كسی از جایگاه او خبر ندارد و در آیاتی از قصه موسی علیه السلام به وجود او اشاره شده است. جریان اصحاب كهف و داستان اصحاب حمار را نیز شیخ مفید از این مقوله میداند شیخ مفید در فصل هفتم مسائل عشرة، این اشكال را مطرح كرده است:
« وقتی در عصر غیبت، حدود الهی اجرا نمیشود و نمیتوان كسی را به حق دعوت كرد و جهاد مقدسی با دشمنان دین صورت نمیگیرد چه نیازی به امام زمان، وجود و عدم او چه تفاوتی دارد»
در رّد آن مینویسد: « غیبت امام خللی به حفظ شرع و ملت وارد نمیكند. امام در هر صورت به احوال امت توجه دارد و شیعیان عهده دار دعوت به شرع هستند و در این خصوص حجت بر آنان تمام است. جهاد با دشمنان دین را نیز والیان از سوی ایشان میتوانند بر عهده گیرند.->
بنابراین غیبت امام، مختل غرض نیست. حال اگر امام، به دلیل ترس بر حال خود نتوانست حدود را اقامه كند و احكام را اجرا كند و زمین به فساد كشیده شد عامل انتشار فساد، كسی جز ستمگران نخواهند بود و هم آنان باید پاسخگو باشند»