loading...
didaryar
علی بازدید : 17 یکشنبه 21 فروردین 1390 نظرات (0)

از جمله مباحث مورد نقد در این کتاب، مطالبی است که در فصل "آزمون امام از یاران خاص و امت اسلامی" مطرح شده است.

در بخشی از این فصل شهید صدر حدیثی را مطرح کرده و در ادامه به بیان و تفسیر حدیث طبق برداشت خود پرداخته است. ایشان در این برداشت از لغزش 301 نفر از این یاران خاص و سرکشی آنان برضد امام مهدی (ع) و در نهایت کشته شدنشان به دست حضرت خبر می دهد! هر چند خود نویسنده نیز در ادامه با ذکر دلایلی این روایت را قابل مناقشه دانسته، آن را نمی پذیرد، اما به نظر می رسد، این بخش از کتاب نیاز به نقد و بررسی بیشتری دارد.

 

در راستای این نقد، ابتدا روایت مذکور را مطرح کرده و توضیحات نویسنده درباره روایت را می آوریم. پس از آن به نقد مطالب مطرح شده پرداخته و دلایل نویسنده و دلایلی دیگر را در رد این مطلب خواهیم آورد. سپس به ارائه ی برداشتی دیگر از روایت پرداخته، خاستگاه احتمالی برداشت شهید صدر را بررسی کرده و در پایان سخنی را درباره مجموعه ی ارزشمند "موسوعة الامام المهدی" عرض خواهیم کرد، انشاءالله.

 

متن روایت

 

علامه مجلسی به سند خود از مفضل بن عمر نقل کرده است که حضرت صادق (ع) فرمود:

 

کأنیّ أنظر إلی القائم علی منبر الکوفة و حوله أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدّة أهل بدر. و هم أصحاب الألویة و هم حکّام الله علی خلقه. حتّی یستخرج من قبائه کتاباً مختوماً بخاتم من ذهب، عهد معهود من رسول الله (صلی الله علیه و آله) فیجفلون عنه إجفال الغنم. فلا یبقی منهم إلّا الوزیر و أحد عشر نقیباً، کما بقوا مع موسی بن عمران (علیه السلام). فیجولون فی الأرض فلایجدون عنه مذهباً، فیرجعون إلیه. و إنّی أعرف الکلام الذی یقوله لهم، فیکفرون به.

 

گوییا قائم را بر منبر کوفه می بینم در حالی که گرد او را به شمار یاران پیامبر در جنگ بدر، سیصد و سیزده نفر فرا گرفته اند. آنها صاحبان پرچم ها و حکمروایان خداوند بر مردم اند. آنگاه از میان قبایش کتابی ممهور به مهری طلایی را که از پیمان های پیامبر (ص) است، بیرون خواهد آورد. در آن هنگام آنها همچون گوسفندان از نزد او می گریزند و جز یک وزیر و یازده نقیب باقی نمی ماند همان طور که (همین تعداد) برای موسی (ع) باقی ماند. آنها در زمین می گردند اما راهی جز بازگشت به سوی او نمی یابند پس به سوی او بازمی گردند و من به آن سخنی که قائم به آنها می گوید و آنها به سبب آن کفر می ورزند، داناترم.

 

برداشت نویسنده از روایت

 

شهید صدر در توضیح این روایت اینطور می نویسد:

 

یاران امام (ع) در مناطق مختلف جهان، به مدد آشنایی با احکام اسلامی و آموزه های دینی که با روشهای مختلفی آنها را استنباط می نمایند، به فعالیت های متعارف خود تا زمانی که روایت آن را مشخص نکرده است، ادامه می دهند. این کارها و اقدامات  در حقیقت از بزرگترین تجربه ها و مهم ترین آزمون هایی است که با آن روبرو می شوند تا جایی که می توان گفت هر چند آنها با موفقیت از آزمایش های دوران پیش از ظهور و نیز مرحله فتح جهانی عبور کرده اند؛ ولی هیچگاه با چنین آزمون های خطیری دست و پنجه نرم نکرده اند.

 

در این میان به تدریج نقاط ضعف آنها آشکار شده و ناتوانیشان در اداره جامعه و اجرای عدالت چهره می نماید تا آنجا که در صورت ادامه این وضع، کلیت عدالت در سطح جهان در معرض خطر قرار می گیرد.
در این موقع حضرت صاحب الامر (ع) آنها را از مناطق مختلف جهان فرا می خواند و در نشستی عمومی با ایشان، از میان قبای خود نامه ای بیرون می آورد که با نقشی طلایی مهر شده و همان طور که در روایت آمده پیمان نامه ای از جانب رسول خدا (ص) است که امام (ع) آنها را از محتوای آن آگاه می سازد.

 

در روایت به محتوای این عهدنامه اشاره نشده است زیرا از سطح فکری مردم عصر صدور آن بالاتر می باشد. ولی هر چه هست مسئولیت آنها را مضاعف ساخته و بر ضرورت پایبندی به عدالت به طور دقیق و بدون تسامح تاکید می نماید.
بدین ترتیب نقاط ضعف آنان که در طی فعالیت های اجرایی با آن درگیر بوده اند آشکار می گردد. در این روایت آمده است آنها محتوای عهدنامه را نمی پذیرند و بدین ترتیب علیرغم موفقیت در تمام آزمایش های گذشته، در این آزمایش دچار شکستی سخت و خفت بار خواهند شد.
بیشتر یاران خاص حضرت طعم شکست را خواهند چشید مگر دوازده نفر از آنان که از امام (ع) پیروی خواهند کرد و به پیمان نامه ها و آموزه های او پایبند خواهند ماند. در نتیجه پس از کسر این تعداد از سیصد و سیزده نفر، شمار کسانی که از دستور امام سرپیچی می کنند، سیصد و یک نفر خواهد بود.

 

ای کاش آنها از نزد امام (ع) فرار کرده و ترک دیار می کردند تا برای عبادت به گوشه ای پناه ببرند یا آن که به کارهای خیریه بپردازند اما متاسفانه آنها به قصد یارگیری به مناطق مختلف جهان سفر می کنند تا جبهه ای ضدمهدوی را تشکیل دهند یا اگر بتوانند طرح قتل امام (ع) را بریزند. ولی در این کار ناکام می مانند زیرا عدالت و درستی بینش و اندیشه مهدوی آن چنان در دل ها و خردهای مردمان ریشه دوانیده که آنها همگی از روی ایمان و یا ترس، از حضرت مهدی (ع) پیروی خواهند کرد. در این باره در برخی روایات سخن رفته است.
مردم پس از آنکه از اهداف انحرافی آنها مطلع شدند، از اطراف آنها پراکنده می شوند و تنهایشان خواهند گذاشت.

آنها مدتی پس از این ماجرا تصمیم می گیرند به نزد امام (ع) بازگشته، از او پوزش بطلبند و خود را از مجازات او برهانند. اما هیهات که چنین شود. آنها در منطق دولت مهدوی سزاوار مرگ هستند و از این رو امام و پیشوای کل در برابرشان حاضر شده و سخنانی را به آنها یادآوری نماید که حدیث شریف به آن اشاره ای نکرده اما نتیجه آن را که انکار امام (ع) توسط آنهاست بیان نموده است و در اینجاست که امام (ع) ناچار می شود فرمان کشتن همه ی آنها را صادر کند.

 

دلایل مخالفت با برداشت آیت الله صدر

 

اولین و محکم ترین دلیل ما برای مخالفت با این برداشت، ذکر مطالبی است که در متن صریح روایت نیامده اما نویسنده آن را در برداشت خود بیان کرده است.
ایشان پس از بیان سرپیچی یاران امام (ع) از فرمان آن حضرت، بیان می دارند که یاران امام به قصد تشکیل جبهه ای ضد مهدوی و یا حتی قتل امام (ع) اقدام به یارگیری از مردم جهان می کنند!

اما در عملی نمودن طرح شوم خود موفق نشده و نمی توانند مردم آگاه را با خود همراه کنند. به همین دلیل برای رهایی از مجازات نزد امام می آیند تا از آن حضرت پوزش بطلبند، امام مطلبی را به آنها می گوید و آنها دوباره سرپیچی می کنند و امام ناچار به اعدام آنها می شود!!!

 

سوال ما این است که، این داستان عجیب از کجای روایت برداشت شده است؟
در کدام قسمت از روایت مذکور صحبت از "جبهه ی ضد مهدوی" و "تصمیم یاران حضرت، به قتل ایشان" شده است؟
در کدام بخش روایت صحبت از بازگشت آنان به خاطر رهایی از مجازات! (و نه به خاطر پشیمانی و توبه) شده است؟
در کدام قسمت بیان شده که امام فرمان کشتن آنها را صادر می کند؟
روشن است که در هیچ یک از بخش های روایت مذکور ما چنین مواردی را نمی بینیم.

پس این برداشت نویسنده از کجا حاصل شده است؟ در ادامه و پس از بیان کامل دلایل مخالفت با این برداشت به خاستگاه احتمالی این برداشت پرداخته و در مورد آن توضیحاتی ارائه خواهیم داد.

 

دلایل شهید صدر در رد این برداشت

همانطور که در ابتدای مقاله عرض کردیم؛ خود نویسنده نیز پس از بیان این برداشت با ذکر دلایلی آن را نپذیرفته و روایت را قابل مناقشه می داند. خلاصه ی دلایل ایشان بدین شرح است:

 

دلیل اول) بر اساس معیارهای ما در کتاب حاضر، این حدیث شریف به تنهایی برای اثبات تاریخی کافی نیست و قراین کلی که از آن برداشت نموده و ضمیمه ی آن ساختیم، هرچند محتوای آن را تایید می نماید ولی در حقیقت امکان وقوع آن را تایید می کند نه اثبات وقوع آن را.

 

دلیل دوم) کنار رفتن این افراد از مناصب حکومتی، موجب اخلال در دولت جهانی خواهد شد، زیرا مدت کوتاهی که از استقرار حکومت مهدوی می گذرد برای تربیت افراد شایسته ای که جایگزین آنها شوند کافی نیست و مناصب حکومت جهانی از افراد شایسته خالی خواهد ماند.

 

دلیل سوم) چگونه می توان این مخلصان را مرتد و کافر دانست؛ در حالیکه مردم به همت همینان به حقانیت امام پی برده اند؟
اخباری وجود دارد که از همراهی و دوستی امام با برخی افراد که ایشان را حقیقتا می شناخته اند حکایت می کند. عده ای دیگر نیز که به شرف ملاقات نایل آمده اند، پس از پایان دیدار و جدایی از امام (ع) ایشان را شناخته اند.
پس این مخلصان که هم عصر با دوره ظهورند، امام (ع) را در زمان غیبت می شناخته اند و چه بسا برخی از آنها با او ارتباط داشته اند.(1) در نتیجه بعید نیست که اینان آموزه هایی را از امام (ع) فراگیرند که آنها را برای پذیرش مسئولیت های سترگ پس از ظهور آماده سازد.

بدین ترتیب آنها یقین دارند که این شخص، همان مهدی منتظر (ع) است و در این باره شکی به خود راه نمی دهند.

بدین ترتیب می توان مطمئن شد آنها در مدت مسئولیت خود در دولت عدل جهانی، استقامت و پایداری خواهند ورزید؛ به ویژه آنکه دانستیم روش امام (ع) هدایت و اصلاح کارهای آنهاست. بدین ترتیب محتوای این روایت که از ارتداد آنها خبر می داد، شایستگی اثبات تاریخی را ندارد.

 

(1): این مطلب که تمامی 313 تن، امام را در دوره ی غیبت دیده و ایشان را می شناسند و احیانا با ایشان ارتباط دارند، محل گفتگوست و نمی توان این مطلب را با قاطعیت بیان کرد.

 

دلایلی دیگر بر رد برداشت مذکور

 

علاوه بر دلایل نویسنده ی شهید، می توان موارد دیگری را نیز در رد این برداشت مطرح کرد. مهم ترین این دلایل را می توان در تمجیدات فراوانی که در آیات و روایات از 313 یار امام مهدی (ع) شده است، جست. در ادامه نمونه هایی از این دست ذکر خواهد شد:

 

1) امام جواد (ع) فرمود: جمع می شوند به نزد او اصحاب او به عدد اهل بدر سیصد و سیزده تن، و این است قول خداوند:
«أینَما تَکُونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً اِنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»(بقره:148)
«هر کجا باشید خداوند شما را جمیعا می آورد، زیرا که او بر هر چیز قادر است»...
(معجم احادیث الامام المهدی (ع): 5/39 ح 1460، بحار: 51/157 ب 9 ح 4-52/283 ب 26 ح 10)

 

2) امام باقر (ع) فرمود: ...گروهی از آنان شبانگاه از بسترشان ناپدید شده و بامدادان در مکه بسر برند و گروهی روزهنگام در حال حرکت در ابرها دیده شوند. پرسیدم فدایت شوم کدام دسته از نظر ایمان برتر و بالاترند؟ فرمود: آن گروه که به هنگام روز در ابر حرکت کنند. (بحار:52/368)

 

3) امام صادق (ع) می فرماید: یاران صاحب الامر برای او محفوظند، حتی اگر تمام مردم از دنیا بروند، خداوند یاران مهدی را خواهد آورد و خدای سبحان این آیه را در شأن آنها فرمود: «اگر اینان (کفار قریش) بدین امور کفر بورزند بی تردید ما گروهی را گمارده ایم که هرگز بدان کافر نباشند» (انعام/89) و نیز در حقشان فرمود: «بزودی خداوند گروهی را خواهد آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز دوستدار وی هستند، آنان نسبت به مومنان متواضع و در مقابل کافران سرسخت اند.» (بحار: 52/370)

 

4) امام جواد (ع) فرمود: برای قائم گنجهایی است نه از طلا و نه از نقره، اسبهایی است قوی هیکل و مردانی است با علامت، خداوند ایشان را از شهرهای دور جمع می کند به عدد اهل بدر سیصد و سیزده تن و با آن حضرت صحیفه ای است مهر شده که در وی شماره ی اصحاب او با اسامیشان و شهرهاشان و طبایعشان و زیِّ شان و کنیه و لقبشان مسطور است، مردانی هستند رنجکش و با جدیت در طاعت او. (عیون اخبارالرضا (ع): 1/63 ب 6 ح 29، بحار:52/310-311ب27ح4)

 

5) امام صادق (عليه السلام) فرمودند:مردانى كه دلهاشان بسان پاره ى آهن است. در ايمانشان به خدا و وعده ى او ذرّه اى ترديد ندارند و باور آنان از كوه سخت تر است . . . ايشان در فرمانبردارى از سالار خويش مطيع تر از كنيز نسبت به مولاى خود مى باشند. آنان بسان چراغهاى روشنگرند . . . دلهايشان بسان مشعلهاى پر نور است. (بحار الانوار:52/308)

 

به نظر می رسد متن روایات به قدر کافی گویاست. لذا در توضیح به همین مقدار کفایت می کنیم که با توجه به این موارد، یاران خاص امام کسانی اند که آیه ای در شان گردهم آیی معجزه آمیزشان در هنگام ظهور نازل شده و در آیاتی دیگر صراحتا از اینکه هرگز کافر نخواهند شد و خدا را دوست دارند و خدا نیز آنان را دوست دارد صحبت به میان آمده است.
در احادیث از آنان به عنوان یاران محفوظ و گنج های امام مهدی (ع) یاد شده که نه تنها به خدا و وعده ى او ذرّه اى ترديد ندارند بلکه چراغهاى روشنگرند برای امت و در اطاعت از امام زمان جدیت دارند.
با چنین تعاریف صریحی در وصف قوت ایمان و ولایت پذیری این بزرگواران که گفته شده در فرمانبردارى از سالار خويش مطيع تر از كنيز نسبت به مولاى خود مى باشند، هیهات که بخواهند سر به شورش و طغیان بردارند و اقدام به یارگیری برای قتل حضرت کنند!

 

آنچه که گفتیم دلایل روایی-عقلی بود اما دلایل صرفا عقلی نیز برای رد این مساله وجود دارد.

 

اول اینکه چگونه ممکن است جمع کثیری از افرادی که آنقدر بصیرت داشته اند که در پیش از ظهور و در اوج تاریکی های فتنه و بدون حضور امام راه هدایت را شناخته اند، مدت کوتاهی پس از ظهور و با وجود بهره گیری از حضور آن حضرت و پایان فتنه های تاریک، بصیرت خود را از دست بدهند؟
زمانی که همه ی مردم غرق در گمراهی و جهل بودند آنان راه هدایت را شناختند و در این راه به مقامی رسیدند که موفق به حضور در مسجدالحرام در لحظه ی ظهور شده و اولین مدافعان و بیعت کنندگان با امام مهدی (ع) گشتند.
اینان همان کسانی بودند که امام مهدی (ع) را در نجات مردم از گمراهی و طاغوت یاری دادند و چراغ های روشنگر امت و حکمروایان خدا بر مردم گشتند.
حال چگونه است که در آزمون الهی این چراغ های روشنگر کافر می شوند، اما مردمی که با نور همین مشعل های فروزان هدایت شده اند اندکی از راه راست منحرف نمی شوند؟! در حالیکه انتظار می رود آزمونی که چنین مومنان بزرگی را که به استناد روایات قلب هایشان همچون پاره های آهن است، می لغزاند، به طریق اولی عامه ی مردم را گمراه کند و در برابر امام مهدی (ع) قرار دهد.

 

دلیل دوم اینکه اگر این برداشت صحیح باشد، پس از ظهور مردم به 313 یاور امام مهدی (ع) به چشم خائنانی بالقوه می نگرند که روزی 301 تن از آنها با امام خود دشمنی خواهند کرد و با این نگرش، از همان ابتدای امر کسی از آنها پیروی نخواهد کرد.

به این ترتیب و با این همه هزینه و خسارت دنیا و آخرتی که برای یاران خاص حضرت متصور است؛ قطعا هیچ مومنی آرزو نخواهد کرد که جزو این گروه باشد و ترجیح می دهد عضوی عادی از امت اسلامی باشد و ایمان خود را حفظ کند تا اینکه جزو یاران خاص حضرت باشد و روزی گمراه شده و با آن حضرت مقابله کند.
بنابراین تنها گذاشتن آن حضرت و خالی کردن اطرافش عاقبت بخیری بیشتری را برای فرد مومن تضمین می کند تا دست بیعت دادن با امام و یاری کردن او!!!

 

با توجه به تمام این دلایل می بینیم که چنین برداشتی از روایت مذکور صحیح نیست.

اما برداشت صحیح از روایت چیست؟

 

برداشتی متفاوت از روایت لغزش 313 تن

 

قبل از بیان این برداشت لازم به ذکر است که مطالب این مقاله با چشم پوشی از صحت و سقم روایات مطرح می شود و بنای ما بر صحت این روایات است. بر کسی پوشیده نیست که بررسی صحت اینگونه روایات بر عهده دانشمندان علوم حدیث است و همچنین بدیهی است که در صورت نادرست بودن این احادیث نیازی به این همه تفسیر و توجیه نخواهد بود.

 

بنابر این در برداشتی متفاوت می توان گفت؛ این روایت ممکن است صحیح باشد و به وقوع بپیوندد، اما نه به آن شکل دهشتناکی که در کتاب تاریخ پس از ظهور به تصویر کشیده شده است.

 

اعتقاد ما بر این است که دنیا محل ابتلا و امتحان است و این امتحان همه را در بر می گیرد. از بزرگترین پیامبران الهی تا ضعیف ترین بندگان ایمانی در معرض ابتلا و امتحانند و هیچکس از این قاعده مستثنی نیست.
مطمئنا یاران امام نیز با توجه به سطح ایمانی بالایشان در معرض ابتلائاتی قرار خواهند گرفت و حتی شاید لغزش هایی داشته باشند.

 

در کتاب "عصر ظهور" استاد کورانی، در فصل "آغاز نهضت ظهور مقدس" و تحت عنوان "اجتماع یاران حضرت" آمده است:

 

در روایت آمده که اصحاب حضرت به آزمایش هایی آزموده می شوند که یاران پیامبران الهی گذشته بدان آزموده شدند. در این زمینه امام صادق (ع) فرمود:

یاران موسی به آب نهری آزمایش شدند. همان آزمایشی که در قرآن به آن اشاره شده «إن الله مبتلیکم بنهر؛ البته خداوند شما را به نهر آبی آزمایش خواهد کرد» یاران قائم نیز در معرض چنین آزمایشی قرار خواهند گرفت. (بحار:52/332)

 

همچنین در فصل دوم از بخش چهارم کتاب "مهدی منتظر" تالیف آیت الله محمد جواد خراسانی ذیل عنوان "اصحاب و انصار آن حضرت از مردم زمان" پیرامون 313 تن آمده است:

 

آنها اشخاصی هستند فوق العاده در همان عصر ظهور نه فوق العاده ی همه ی اعصار... از اخبار می توان استفاده کرد که ایشان چنان نیستند که سرآمد همه اهل زمانها و دوران ها باشند.

 

مفضل به حضرت صادق (ع) عرض کرد:
«قربانت شوم مومنی در روی زمین غیر ایشان نیست؟»
فرمود: «چرا و لکن ایشان قُوّام و نجباء و قضاة و حکّام و فقهاء در دین هستند.»
و فرمود:«عدد ایشان و شهرها و محله هاشان در کتابی نوشته شده و محفوظ است.»

 

و خواهد آمد که آن حضرت در کوفه نطقی خواهد کرد و آن سیصد و سیزده نفر از دور او پراکنده می شوند و ایشان را شکی عارض می شود، باز دوباره برمی گردند، پس چنان نیستتند که هیچکس مانند ایشان نباشد.

 

و در فصل سوم از همان بخش تحت عنوان حرکت به کوفه و مسجد کوفه و عملیات آن حضرت در کوفه در توضیح همین روایت لغزش 313 تن آمده است:

 

کفر طاعت است و این تعجب ندارد، زیرا که مادون عصمت در هر حدی باشد لغزش برای او هست و تحمل سر خدا و امر خدا را ندارد.

 

اما این لغزش و کفر لزوما به سقوط و معارضه و مقابله با امام (ع) منجر نخواهد شد بلکه به احتمال زیاد سبب پشیمانی و توبه یاران حضرت می شود. همانطور که در روایت هم به آن اشاره شده که؛ آنها در زمین می گردند اما راهی جز بازگشت به سوی او نمی یابند پس به سوی او بازمی گردند.

 

آری؛ آنها پس از ترک امام در زمین می گردند اما قانونی متین تر از حکم خدا نیافته و امامی هدایت یافته تر و هدایت گرتر از بقیة الله (ع) نمی یابند. به همین خاطر از کفر و اِعراض خود پشیمان شده و پوزش خواه و منیب؛ با چشمانی گریان به سوی امام خود بازمی گردند که ...سُبحانَکَ إِنّی کُنتُ مِنَّ الظّالِمین.

 

و هیهات که امام آغوش خود را بر روی یارانش نگشاید. یارانی که در دوران غیبتش در ندبه های سحر خود، در میان بغض های شکسته شان ناله ها کردند که أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ و بامدادان عهدها بستند که لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ... الْمُمْتَثِلينَ لاَوامِرِهِ وَ المُحامينَ عَنْهُ.همان ها که چشم انتظار ظهورش سختی ها به جان خریدند و ملامت ها شنیدند اما در عشق به امام خود ذره ای تردید نکردند.

 

هیهات که امام(ع)، اشک توبه و عرق شرم را از صورتشان نزداید حال آن که آنها بودند که در هنگامه ی ظهور و در آن هنگام که امام فرمودند الا یا اهل العالم انا الامام القائم، دست در دست یکدیگر دادند و امام را همچون نگینی در میان گرفتند و سینه سپر کردند تا اگر خنجر کین قریشیان برای خاموش کردن آخرین نور خدا از نیام بیرون شد، نخست قلب عاشق آنها را بشکافد.

 

هیهات که آن حضرت با یاران پشیمان خود همان معامله ای را بکند که با منافقان معاند و کفار گردنکش می کند چرا که امام (ع) پدر مومنان است و از خودشان نسبت به آنها مهربان تر و دلسوزتر است. چنین پدر مهربانی هرگز به قتل فرزندان پشیمانش رضایت نخواهد داد.

 

خاستگاه احتمالی برداشت شهید صدر از روایت

 

اما چه چیزی باعث شده شهید صدر چنین برداشتی از روایت داشته باشد؟ دو احتمال برای خ

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 82
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 63
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 39
  • بازدید ماه : 81
  • بازدید سال : 88
  • بازدید کلی : 309