وقتي پروردگار آدم ابوالبشر را خلق كرد به ملائك دستور داد تا آدم را سجده كنند.
و ابليس از اين فرمان سر باز زد: پروردگار فرمود: اي ابليس براي چه تو با ساجدين سر به سجده آدم فرو نياوردي؟ شيطان گفت: من هرگز به بشري كه از گل و لاي كهنه آفريده اي سجده نخواهم كرد. من بهتر از آدم هستم، چون مرا از آتش آفريدي و او را از خاك.
چند نكته:
1) شيطان پروردگار را به عنوان خالق قبول داشت ولي در توحيد ربوبيت شك كرد.
2) شيطان بر اثر عبادت 6000 ساله همراه فرشتگان دچار غرور شده بود. و عبادت او به جاي معرفت برايش ظلمت بيشتر ايجاد كرد.(عبوديت او خالي از معرفت بود)
3) شيطان غرور خود را به صورت قياس بيان كرد. «مرا از آتش آفريدي و او را از خاك»
اين اشتباه فاحشي بود كه مرتكب شد و فكر كرد آتش از خاك برتر است در حالي كه موضوع امتحان بود. و مي بايست امر الهي كه سجده بر آدم بود را انجام مي داد.
بنابر روايات در دولت كريمه، شيطان به دست امام زمان كشته خواهد شد.
امام صادق (ع) فرمود: خداوند او را تا روز خروج قائم ما مهلت داده است. هنگامي كه خداوند قائم ما را ظاهر كند در مسجد كوفه خواهد بود. پس ابليس به حضورش مي آيد، در مقابل او زانو مي زند و مي گويد واي بر من در چنين روزي. پس او را با دست قدرت مي گيرد و گردنش را مي زند.
آن روز همان وقت معلوم است.
علامه طباطبايي (قدس) مي نويسد: دليلی كه مفسران به آن تمسك جسته اند اين دلالت را دارد كه روز معلوم كه سرآمد مهلت ابليس است، روز اصلاح آسماني بشر است كه ريشه فساد به كلي كنده مي شود و جز خدا كسي پرستش نمي گردد. نه روز مرگ عمومي بشر با نفخه اول. (تفسير الميزان ج12،ذيل آيه38 سوره حجر)
انشاءا... كه با ظهور حضرتش خداوند به صورت كامل و در حد بشر براي انسانها شناخته شده و عبادت واقعي انجام گيرد
جهان پس از ظهور
«و تشرق الارض بنور ربها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب» منبع: كشف الغمه ج3 ص297
«زمين با نور پروردگارش منور مي شود و سلطنت او شرق و غرب عالم را در بر مي گيرد.»
توضيح روايت:
در اين روايت رسول خدا (ص) مي فرمايند: آن كسي كه به وسيله نور او زمين روشن مي شود مولا حضرت مهدي (عج) است. و اين روشنايي يك روشن شدن عادي نيست يعني اين طور نيست كه اين مسئله يك طرفه باشد يعني آقا بدون خواست زمين و زمينيان آنها را منور كند بلكه خود زمين نيز مشتاق ديدار اوست. به عبارت ديگر هم همه موجودات روي زمين اعم از جماد و نبات و حيوانات مشتاق اين امر و خوشحال از آن مي شود و هم انسانها به خاطر عدم توانايي شان از اصلاح مفاسد مشتاق انجام مي شود. البته شايد در ابتداي ظهور به دليل عدم درك صحيح از امر فرج بعضي ها نسبت به آن روي خوش نشان ندهند و يا يك عده اي ديگر مقابل آن بايستند اما با قطع رشته هاي كذب و افترا و هواپرستي نهايتا همه انسانها به روي او آغوش گشوده و مطيع امرش مي شوند. وقتي به معني كلمه أشرقت در كتب مي نگريم مي بينيم كه معناي آن فقط روشن شدن نيست بلكه به معناي چون گل از سر شوق شكوفا شدن مي باشد. و حتي آسمانيها نيز از آمدن او خوشحال مي شوند. و اين چنين سلطنت مادي و معنوي او شرق و غرب عالم را فرا مي گيرد.
2 ـ چگونه امام زمان (علیه السلام) از زمان ظهورشان مطلع مى شوند؟
بنابر آنچه در روایات آمده است، مى توان گفت: حضرت از سه راه به زمان ظهورشان علم پیدا مى کنند:
الف ـ از طریق الهام: از براهین و روایاتى که در ابواب امامت وارد شده است، استفاده مى شود که امامان معصوم(علیهم السلام) با عالم غیب ارتباط دارند و هنگام ضرورت، حقایقى را دریافت مى کنند. در روایات آمده است:
« امامان معصوم(علیهم السلام)صداى فرشته را مى شنوند، امّا خودش را مشاهده نمى کنند.» اثبات الهداة، ج 6، ص 437.
بنابراین ممکن است خداوند متعال زمان ظهور را از طریق الهام به امام زمان(علیه السلام) بفهماند. از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که مى فرمایند:
«امامى از ما غایب مى شود، پس چون خداوند اراده کند که او را آشکار و ظاهر گرداند اثرى در دل وى پدید مى آید، سپس به این گونه به امر پروردگار ظاهر مى گردد.»
اثبات الهداة، ج 6، ص 364 ـ مهدى موعود، ترجمه و نگارش على دوانى، ص 262.
ب ـ از راه علائم و قرائن: ممکن است گفته شود: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) زمان ظهور را توسط ائمه ى اطهار(علیهم السلام) به حضرت مهدى(علیه السلام) خبر داده است و این از راه علائم و قراینى است که پیغمبر معین کرده اند. در روایت است که پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند:
«وقتى زمان ظهور مهدى فرا رسید خداوند شمشیر و پرچم آن جناب را به صدا درمى آورد، مى گویند: اى دوست خدا! به پا خیز و دشمنان خدا را به قتل رسان.» بحار الانوار، ج 52، ص 311.
ج ـ از راه دستور العمل معین شده براى امامان: در روایات آمده; برنامه و دستور العمل تمام امامان بصورت مهره شده از جانب خداوند بر پیغمبر نازل شد و پیامبر آن را به حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) تحویل داد. حضرت على(علیه السلام) در موقع خلافت صحیفه ى خویش را گشود و بر طبق آن عمل نمود و بعداً آن را به امام حسن(علیه السلام) تحویل داد و به همین کیفیت، نوبت هر امامى که مى رسید، مهرنامه ى خویش را مى گشود و بر طبق آن عمل مى نمود، اکنون هم دستور العمل امام زمان(علیه السلام) در دستش موجود است
آنگاه خداوند جبرئیل را می فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می آید و می گوید: به چه چیز مردم را می خوانی؟ حضرت قائم(ع) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سیصد و ده مرد نزد او بیایند و با او بیعت نمایند و در مکه می ماند تا یارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد.(1)
همچنین نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم(خانه کعبه) می دهد و دست خود را دراز می کند مثل دست موسی ... آنگاه می فرمایند: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشیده شد و این آیه را تلاوت می کند :"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ...". پس اول کسی که دست آن حضرت را می بوسد جبرئیل است و با آن جناب بیعت می نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جنّ و نقیبان آن حضرت بیعت می کنند. (2)
در زمان ظهور حضرت مهدي(ع) عدهاي با او موافق و گروهي با او مخالف هستند. در ميان مخالفان برخي پيش از ظهور با او دشمن بوده و بعضي پس از خروج و قيام او، در برابرش ميايستند؛ اين دسته در زمان غيبت حضرت جزء موافقان و دوستداران و شيعيان او به شمار مي آيند ولي پس از آنكه ولي عصر(ع) نقاب غيبت كبرا از رخ بركشيد، به علل و عواملي او را نپذيرفته و بدتر در مقابل او صفآرايي ميكنند.
يكي از پرمخاطرهترين مراحل براي علاقهمندان و شيعيان صاحبالامر(ع)، زمان و عصر ظهور حضرت(ع) است. زيرا عدم آشنايي به روش خاص و جديد حضرت ولي عصر(ع) در ارائة اسلام از سويي و نيز نوع برخورد با باطل و شدت و سختگيري امام از سوي ديگر؛ آزمايش بزرگي است كه اگر كسي در آن دچار تزلزل شود، ممكن است اصل مسئله را نفي و انكار نمايد. به نظر ميرسد اينكه ائمه(ع) به برگشت برخي از مؤمنان از امام زمان(ع) و اقبال و رويآوري غير مؤمنان به ايشان در عصر ظهور خبر دادهاند ـ در بعضي موارد آن ـ ريشه در همين تحير و شك و ترديد ـ كه منشأ آن عدم اطلاع و آگاهي از روش حضرت مهدي(ع) در زمان ظهور است ـ دارد، از جمله حديث قابل تدبّر ذيل: «عبدالحميد ميگويد: كسي كه از امام صادق(ع) شنيده بود به من خبر داد كه، حضرت فرمود: هنگامي كه قائم(ع) خروج ميكند، خارج ميشود از اين امر [از اسلام يا تشيع يا ايمان يا حداقل از قبول امام زمان(ع)] كسي كه خويش را از اهل حضرت ميديد [و فكر ميكرد از ياران و از معتقدان راسخ به امام زمان(ع) است] و داخل ميشود در اين امر [يعني در تبعيت از امام زمان و ولايت او] كسي كه مانند آفتابپرست و ماهپرست است...».1 از اين روايت اسرار ديگري را نيز دربارة عصر ظهور ميتوان دريافت ولي حداقل يكي از اسرار اين برگشت و آن روي آوري، روش خاص و جديد حضرت در ارائة اسلام و برخورد با اهل باطل است كه متحيران، مضطربان و متزلزلان را از حضرت برميگرداند. به بيان ديگر، در زمان ظهور حضرت مهدي(ع) عدهاي با او موافق و گروهي با او مخالف هستند. در ميان مخالفان برخي پيش از ظهور با او دشمن بوده و بعضي پس از خروج و قيام او، در برابرش ميايستند؛ اين دسته در زمان غيبت حضرت جزء موافقان و دوستداران و شيعيان او به شمار مي آيند ولي پس از آنكه ولي عصر(ع) نقاب غيبت كبرا از رخ بركشيد، به علل و عواملي او را نپذيرفته و بدتر در مقابل او صفآرايي ميكنند. شمارش تمامي عوامل روگرداني اين گروه از حضرت در زمان غيبت در اين مختصر نميگنجد، از اين رو به مهمترين آنها اشاره ميشود. 1. ارائة اسلام جديد در زيارات خطاب به امام زمان(ع) گفته ميشود: «السلام علي الحقّ الجديد؛2 درود بر حقّ جديد» اين فراز اشاره به اين حقيقت دارد كه حضرت با ظهور خويش روش جديدي در ارائة اسلام فرا روي انسانها قرار ميدهد؛ اين بدان معنا نيست كه ايشان اسلام را عوض ميكند؛ بلكه مقصود آن است كه اسلام را تجديد ميكند و به آن حيات دوباره ميبخشد، چرا؟ چون در عصر غيبت، اسلام حقيقي و ناب به مردم ارائه نشده و تحريفها، كژرويها، كژانديشيها و بدعتها چهرة اصلي و واقعي آن را مستور ساخته است. اكنون نيز همة ما شاهديم كه در بسياري از ممالك اسلامي به نام دولت اسلامي و حاكميت اسلام چگونه اين دين به شكل وارونه و نادرست به مردم ارائه ميشود. بسيار ديگري نيز هستند كه برداشت صحيحي از آموزههاي اسلام نداشته، براساس بافت فكري خويش تلقي خاصي از اسلام دارند. اين دو گروه در مواجهه با امام زمان(ع) كه روشش، ارائة صحيح اسلام و حاكميت اسلام ناب در دنياست، چگونه برخورد خواهند كرد؟! عدهاي از اينان نه تنها خود حضرت را قبول نميكنند بلكه در برابر دعوت و قيام او براي احقاق حق و نفي باطل قيام مينمايند. اگر آدمي در حقانيت و حق بودن حضرت شك و ترديد نداشته باشد، به تبعيت از حضرت، روش و تلقي ناصحيح خويش را به كناري افكنده، سيرة حضرت را در ارائة اسلام ميپذيرد و به آن تن ميدهد. امّا اگر متزلزل بود نه تنها دعوت حضرت را ردّ ميكند بلكه نعوذبالله در برابر او ميايستد. اين مسئله علاوه بر آنكه آزمايش بزرگي براي مسلمانان است، براي حضرت نيز كار را مشكل ميكند. براساس روايات كار امام زمان(ع) در عصر ظهور بسيار دشوار است و حتي سختتر از عصر رسول خدا(ص). زيرا رسول اكرم(ص) با يك عده جاهل بتپرست يا مشرك روبرو بود ولي حضرت مهدي(ع) با مسلماناني روبرو خواهد شد كه با او با قرآن و تأويل آن و تفسير به رأي و تحليلهاي ناروا مقابله ميكنند. در دو روايت ذيل تأمل كنيم: الف) روايت اوّل: فضيل بن يسار ميگويد، شنيدم امام صادق(ع) ميفرمود: «حقيقت آن است هنگامي كه قائم ما قيام كند، با مردمي روبرو ميشود که از نظر نادانی، جاهلتر از مردمي هستند كه رسول خدا(ص) با ايشان روبرو شد»، [فضيل بن يسار ميگويد] پس گفتم: اين تشابه چگونه است؟! حضرت فرمود: «رسول خدا(ص) به سوي مردم آمد در حالي كه آنها سنگهاي كوچك و بزرگ، درختان خرما و چوبهاي ساخته شده [به دست خويش] را ميپرستيدند و حقيقت آن است كه قائم ما هنگامي كه قيام ميكند به سوي مردم ميآيد در حالي كه مردم، كتاب خدا را عليه او تفسير كرده، در مخالفت با او به قرآن استدلال ميكنند». سپس حضرت فرمود: «سوگند به خدا، آگاه باشيد هر آينه عدل حضرت قائم در خانههاي آنان [و كساني كه با قرآن به مخالفت با حضرت برخاستهاند] ميرود چنانكه گرما و سرما به درون خانههاشان ميرود».3 بايد توجه داشت كه برخي از مخالفان حضرت از روي جاهطلبي و حبّ رياست به تأويل آيات قرآن دست ميزنند و گروهي به جهت برداشت غلط و ناصحيح خويش از آيات قرآن؛ سخن ما در اين مقطع ناظر به گروه دوم است. ب) روايت دوم: محمد بن ابيحمزه از برخي اصحاب از امام صادق(ع) نقل كرده، شنيدم امام صادق(ع) فرمود: «حضرت قائم(ع) در جنگهايش با چيزي مواجه ميشود كه رسول خدا(ص) مواجه نشد. حقيقت آن است كه رسول خدا(ص) به سوي مردم آمد در حالي كه آنها سنگهاي شكافته شده و چوبهاي ساخته شده را ميپرستيدند و به درستي كه قائم(ع) [هنگامي كه ظهور ميفرمايد] عليه او خروج ميكنند، سپس قرآن را عليه او تأويل ميكنند و عليه او جنگ ميكنند».4 اين حديث نيز به روشني حكايتگر اين حقيقت است كه كساني تفسير ناب و صحيح اسلام را از ناحية امام زمان(ع) برنميتابند و ارائه اسلام و حق به شكل نوين آن برايشان سخت و سنگين است، از اين رو با او به مقابله برخاسته، حتي با وي به جنگ ميپردازند. 2. مبارزة سخت با باطل بنابر منابع اصيل اسلامي امام زمان(ع) مظهر اسم «منتقم» خداوند متعال است. يعني انتقام حضرت حق از طريق وجود وليعصر(ع) پياده خواهد شد. همة انبياء و امامان(ع) در جاي خود مظهري از اسماء الهي بودهاند ولي اسم «منتقم» حق تا به حال در هيچ داعيهاي ظهور نكرده است. انبيا، اوصيا و ائمه(ع) بيشتر مظهر نامهاي «هادي»، «رئوف»، «رحيم» و «عفوّ» خداوند متعال بودهاند. خداوند منان چنين خواسته است تا اسم «منتقم»اش توسط بقيـ[الله(ع) در دنيا جلوهگر شود. آن حضرت علاوه بر پياده كردن حق، مظهريّتي براي انتقام حق در دنيا نيز خواهد داشت. تجلي «انتقام» حق بدين معني است كه به رغم ارسال رسل و ابلاغ كتب و تبليغ اوصياء و هدايتگري هاديان راستين، نوع انسانها به سوي طغيان، سركشي و مخالفت پيش رفتهاند. با توجه به اينكه خداوند وعيدهايي در زمينة عذاب دنيوي طاغيان، ظالمان و فاجران داده است، در مقطعي از زمان كه ستمگري ستمكاران و گناهكاري گناهكاران و ناسپاسي ناسپاسان و كژروي كژروان و فساد فسادگران به اوج خود رسد در حدّي كه آه مظلومان و دينداران و دينخواهان به سوي آسمان رود، غضب حق در انتقام و تحقق عذاب دنيوي جلوه ميكند، انسان نتيجة طغيان و نافرماني خويش را در دنيا خواهد ديد. اين تحقق غضب الهي و جلوهگري انتقام حق از نوع بشر، توسط حضرت صاحب(ع) خواهد بود، از اينرو با ظهور حضرت ـ كه روز ظهور وعيدهاي دنيوي الهي در خصوص زيانكاران است ـ مبارزة سختي درميگيرد و آن حضرت از كشتن مخالفان، معاندان و كساني كه مانع تحقق توحيد در زمين هستند هيچ ابايي ندارد و آنقدر ستمگران و زيانكاران را ميكشد و از ميان ميبرد تا ماية فساد و طغيان از روي زمين ريشهكن شود. واضح است با شروع چنين مبارزة سهمگين، شديد و سختي، عدهاي به دليل شيوة عملي حضرت نسبت به مخالفان، دچار شك و ترديد شده، حقانيت حضرت را رد نموده، بدتر از آن، در برابر او بايستند. به بيان ديگر، مبارزة سخت حضرت با باطل و شيوة مقابلة وي موجب ميشود عدهاي در شك و ترديد بغلطند و از حضرت برگشته و به ردّ و مخالفت با او بپردازند. آنان اگر از ثبات عقيدتي و عملي برخوردار بودند، هيچگاه با روش و سيرة حضرت در مواجهه با باطل متزلزل نميشدند، زيرا بر اين باور بودند كه روز ظهور قيام امام زمان(ع) روز ظهور «انتقام» حق و غضب الهي است و اين اسم اعظم توسط وليعصر(ع) در دنيا جلوهگر ميشود. دربارة شدت قوت برخورد امام زمان(ع) با مخالفان و اهل باطل، روايات فرواني وجود دارد كه براي تدبّر، تأمل و درسآموزي بيشتر به تعدادي از آنها اشاره ميشود: 1. زراره ميگويد، از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا [قائم(ع)] به سيره و روش حضرت محمد(ص) سير ميكند؟ حضرت فرمود: «هرگز، هرگز، اي زراره حضرت قائم با روش رسول اكرم(ص) پيش نميرود». گفتم: فدايت شوم، چرا؟ فرمود: «زيرا رسول خدا(ص) با ملايمت، الفت و مهرباني با مردم پيش ميآمد و قائم با كشتن پيش ميرود و در كتابي كه با اوست، امر شده است تا با مقاتله و كشتار پيش رود و توبة [ظاهري] كسي را هم قبول نكند...».5 رسول اكرم(ص) حتي توبة ظاهري توبهكنندگان را پذيرفت و آنان را رد نكرد. پيامبر اسلام(ص) به خوبي ميدانست كه ابوسفيان توبة حقيقي و واقعي نكرده است ولي در عين حال توبة ظاهري او را پذيرفت، چون بنابر رأفت، رحمت و گذشت بود و رسول خدا با چنين روشي با مخالفان برخورد ميفرمود. امّا حضرت حجت(ع)، توبة متظاهران را نميپذيرد؛ زيرا وي مظهر «انتقام» حق است و بايد دسيسهبازان، دروغگويان و اغواگران را مجازات نمايد. او بايد عدل را در جامعه مستقر سازد و با وجود مدّعيان توبه، جامعه روي عدالت را نخواهد ديد، زيرا اكنون به ظاهر توبه ميكنند و فردا از توبة خود دست ميشويند و دوباره دغلكاري و شيطنت را آغاز ميكنند. در واقع حضرت صاحب(ع) به خلاف انبيا و ائمة گذشته در اين خصوص به علم غيب خويش، به اذن خداوند عمل ميكند. پيامبر اسلام و ائمة ديگر نيز با توجه به علم غيب خويش، دروغگو و صادق را از هم به خوبي تشخيص ميدادند ولي سيره و روششان آن بود كه در برخوردها به علم غيب خويش عمل نكنند؛ امّا حضرت مهدي(ع) به اذن خداوند متعال به علم غيب خويش تمسّك ميجويد و با ديدن چهره و قيافة مجرمان از نيات شوم و عمل دروغين آنان باخبر گشته، علاوه بر عدم پذيرش توبه ظاهريشان، آنان را مجازات نيز مينمايد؛ چنانكه امام صادق(ع) در حديث ذيل به خوبي اين حقيقت را بازگفته است: ابوبصير ميگويد، از امام صادق(ع) در خصوص تفسير و معني آيه «يعرف المجرمون بسيماهم؛6 مجرمان به چهرههايشان شناخته ميشوند» پرسش نمودم، حضرت فرمود: «خدا ايشان را ميشناسد ولكن اين آيه دربارة حضرت قائم(ع) نازل شده است كه مجرمان را به چهره و سيماي ظاهريشان ميشناسد، پس او و اصحابش مجرمان را با شمشير سخت ميزنند و از ميان ميبرند».7 در اين حديث يكي از معاني آية «يعرف المجرمون بسيماهم» شناخت حضرت مهدي از چهرة ظاهري مجرمان دانسته شده و اين نكته نيز مورد تأكيد است كه وليعصر(ع) در مواجهه با مجرمان با شدت برخورد كرده، او و يارانش آنان را از ميان ميبرند. به هر روي بايد اين به حقيقت توجه داشت كه روش «بقيـ[الله» با روش ائمه و انبياي ديگر متفاوت است. آن آيت عظما، مأموريت خاصّي دارد و حساب خاص. در عين آنكه اسلام و حق را پياده ميسازد، ولي در سيره و روش، با معصومان ديگر متفاوت است و از اينرو داراي فضيلت ويژهاي است كه شخصيتي مانند امام صادق(ع) ميفرمايد: «اگر او را درك ميكردم همة دوران حيات و زندگي خويش را به او خدمت مينمودم». 8 2. عبدالله بن عطا ميگويد از امام باقر(ع) پرسيدم، هنگامي كه قائم(ع) قيام ميفرمايد به كدام روش در ميان مردم پيش ميرود؟ حضرت فرمود: «آنچه را قبل از او رايج بوده است از ميان ميبرد [و كنار ميگذارد] چنانكه رسول خدا(ص) چنين كرد و اسلام را به صورت جديد استيناف ميكند [يعني اسلام را به همان صورت ناب و اصيلي كه داشته عرضه ميفرمايد]».9 3. ابوبصير ميگويد، امام باقر(ع) فرمود: «حضرت قائم به امر جديد و كتاب جديد و حكم جديد10 كه بر عرب سخت است، قيام ميفرمايد و شأنش جز شمشير نميباشد و توبة [ظاهري] كسي را نميپذيرد [و در اين روش و سيرة خويش] سرزنش سرزنشكنندگان او را از اجراي احكام الهي باز نميدارد».11 4. محمد بن مسلم ميگويد، از امام باقر(ع) شنيدم كه ميفرمود: «اگر مردم ميدانستند كه حضرت قائم هنگام خروج و ظهور چه خواهد كرد، بيشترشان دوست داشتند كه او را نبينند، به خاطر كثرت كشتار انسانها». آگاه شويد كه آن حضرت از [گروهي] آغاز نميكند مگر قريش، پس از ايشان نميستاند مگر شمشير را و به ايشان نميدهد مگر شمشير را [يعني با ايشان به شدت ميجنگد]؛ [اين مقاتله و كشتار توسط حضرت به حدي است كه] حتي بسياري از مردم [به دليل عدم ثبات عقيدتي و عملي و تزلزل و ترديد در سيرة حضرت وليعصر(ع)] ميگويند: اين مرد [يعني مهدي(ع)] از آل محمد نيست، زيرا اگر از آل محمد بود ]همچون رسول اكرم(ص)] به مخالفان رحم ميكرد».12 ناگفته نماند كه اوّلاً، سختگيريهاي خاصّ حضرت در ابتداي ظهور، جهت از ميان بردن اهل باطل است، امّا پس از آن، وضعيت چه از نظر معنوي و معرفتي و چه از حيث امكانات مادي، آسايش، امنيّت و عدالت ارتقا مييابد.13 ثانياً، با توجه به قرائن و شواهد موجود در روايات، عدم پذيرش توبة ظاهري مخالفان از سوي حضرت وليعصر(ع) ناظر به گناهان شخصي و توبه در امور فردي نيست، بلكه براساس فلسفة قيام حضرت، مقصود مفسدان اجتماعياند كه با مخالفت و عناد خويش جامعه را از مسير توحيد و انسانيت منحرف ميسازند و در برخورد با مهدي(ع) ميخواهند پشت نقاب توبة ظاهري، خويش را مخفي ساخته و در زمان مناسب فساد و اغواگري و انحراف را در جامعه ترويج كنند. امّا از آنجا كه در زمان حضرت، بنا بر حاكميت توحيد است، ديگر به اين گروه مهلت داده نميشود و توبة دروغينشان مقبول نميافتد. 3. راحتطلبي و عافيتگرايي از علل ديگري كه موجب ميشود مؤمناني كه به حضرت اعتقاد دارند، پس از عصر ظهور، حضرت را قبول نكنند بلكه در برابر او بايستند، راحتطلبي و عافيتگرايي است كه متأسفانه انسانها به آن عادت داشته و معمولاً چنيناند. در علائم مقارن ظهور آمد كه خروج حضرت در كشاكش جنگي بزرگ و خونريزي شديد و قتالي عظيم و فتنههاي بسيار و ناامنيهاي فوقالعاده و مرضهاي ناگوار و بلاياي بيشماري است كه در تمامي جهان وجود داشته و مركز آن در خاورميانه است. در اين ميان، حضرت كه ظهور ميفرمايند، خود نيز در صفي مستقل با ياران صديقشان در برابر مخالفان، معاندان و منافقان ميايستند و با آنها به قتال ميپردازند. واضح است كه در چنين شرايطي، مشكلات، مصائب و سختيهاي فراوان متوجه حضرت و اصحاب او شده و شدايد مضاعف خواهد گشت. روايات ذيل اين سختيها را با بيان گوناگون گزارش كردهاند. 1. ابوبصير از امام صادق(ع) نقل كرده كه فرمود: اين چه شتابي است كه مردم در خصوص قيام حضرت قائم ميكنند! پس به خدا سوگند كه لباس او نيست مگر كلفت و ضخيم و خوراكش نيست مگر درشت و نيست او مگر [با] شمشير و مرگ زير ساية شمشير».14 اين روايت به خوبي شدايد و سختيهاي زمان ظهور حضرت را با لحن خاصي مطرح كرده و با اظهار تعجب از شتاب و عجلة مردم براي ظهور حضرت، حكايت از اين ميكند كه هر كسي تاب و تحمل اين مشكلات را ندارد و تنها كساني كه از راحتطلبي و عاقبتخواهي به دورند ميتوانند همراه و يار وفادار حضرت باشند. 2. مفضل بن عمر ميگويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه احوال حضرت قائم(ع) را ذكر ميكرد، پس به حضرت گفتم: من اميدوارم كه امر [حضرت مهدي(ع)] در آساني باشد. امام(ع) فرمود: «چنين نيست تا جايي كه خون و عرق را مسح ميكنيد».15 3. معمر بن خلاد روايت كرده كه در خدمت امام رضا(ع) سخن از حضرت قائم(ع) شد. امام فرمود: «امنيت و آرامش شما در اين ايام و امروز بيشتر است از امنيتتان در آن روز». جمع حاضر گفتند: اين چگونه است؟ امام فرمود: «اگر قائم ما قيام و خروج نمايد، نميباشد مگر شدتها و جاري شدن خونها و خواب بر روي زينها و لباس حضرت قائم(ع) نيست مگر كلفت و طعامش نيست مگر درشت».16 تعبير «خواب بر روي زينها» حكايتگر اين حقيقت است كه به قدري جنگ و قتال و برخورد زياد است كه مبارزان دائم بر روي اسب بوده و گويا فرصت پايين آمدن و استراحت كردن روي زمين را ندارند. به هر روي، وجود امام و حضور او، در زمان شدايد و همراهي با سختيهاست، از اين رو عافيتطلبان مشكلات را برنتابيده، از حضرت روي برگردانده و بدتر با او مقابله ميكنند. حقيقت آن است كه اگر بقية ائمه(ع) نيز مجال حكومت مييافتند، به دليل دشواريهايي كه بر سر راهشان قرار داشت و مخالفتهايي كه از سوي دشمنان ميشد و ستيزهجوييهايي كه از ناحية ستمگران به وجود ميآمد، همياري و همدلي و همكاري بسياري از مدعيان محبت به اهل بيت كمرنگ ميشد و چه بسا به مخالفت ميكشيد. روايت ذيل در اين زمينه قابل تدبر است: عمرو بن شمر ميگويد، در خانة امام صادق(ع) بودم و خانه مملو از جمعيت بود. پس مردم از حضرت سؤال ميكردند و او به همة آنها پاسخ ميداد. پس [در اين حال] من از يك سمت خانه گريه كردم، پس امام فرمود: «يا عمرو! چه چيزي تو را ميگرياند؟» گفتم: فدايت شوم چگونه نگريم و حال آنكه در ميان اين امت مانند تو هست كه درها به رويت بسته و پردة انكار بر تو افكنده شده است؟! پس امام فرمود: «يا عمرو، گريه مكن، [زيرا هماكنون كه ما بر مسند خلافت و حكومت نيستيم] چيزهاي لذيذ ميخوريم و لباسهاي نرم ميپوشيم [ولي] اگر آنچه كه تو ميگويي ميشد [يعني خلافت و حكومت در دست ما بود] نميشد مگر خوردن چيزهاي درشت (و سفت) و پوشيدن لباسهاي خشن مانند اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) [كه به دليل حاكميتش او و يارانش چه سختيها و شدايدي را تحمل كردند] و اگر اينگونه نباشد [و ما به وظيفة اصلي خويش در زمان تصدي حكومت عمل ننماييم بايد در ميان زنجيرهاي آتشين جهنّم آنها را علاج بكنيم».17 4. گناه و نافرماني يكي ديگر از علل روگرداني در عصر ظهور، معصيت و گناه است. فرد خطاكار و نافرمان از اوامر و نواهي الهي، نتيجة عمل ناپسند و زشت خود را خواهد ديد و يكي از مواقع اين مسئله هنگام خروج و قيام حضرت خواهد بود. انساني كه مدام گناه ميكند و توبه را پيشة خود نميسازد، فردي كه غرق در حرامها و نبايدها است و فكري به حال خويش نميكند، چوب اين تخطّيها را خواهد خورد و در زمان ظهور حضرت وليعصر(ع) گناهان او را به جايي ميكشاند كه نه تنها از حضرت رو برميگرداند بلكه در صف مخالفان او نيز قرار ميگيرد. از همين روست كه ائمه(ع) با لحنهاي گوناگون توصيه ميكنند كه ياران مهدي(ع) و دوستداران و محبان وي بايد متقي و پارسا باشند.18بايد از خداوند متعال و نبي اكرم(ص) و اهل بيت(ع) با تضرع خواست كه ما در زمرة اعراض كنندگان و رويگردانان از حضرت مهدي(ع) نباشيم كه جز خسران دنيوي و اخروي نتيجهاي ديگر نخواهد داشت. آيتالله محمّد شجاعي ماهنامه موعود شماره 99 |
1ـ رویکرد مختار ( استراتژیک ) و رویکردهای مختلف به روایات آخرالزمان.
با این رویکرد میتوان روایات را از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار داد. ما در این قسمت به برخی رویکردها اشاره مینماییم.
روایات از یک منظر به دو بخش تقسیم میشوند:
الف ـ اخبار نشانه گذار :
ب ـ اخبار استرتژيك :
در حقیقت پدیده ظهور تمام جوانب جامعه بشری را مانند فرهنگ، سیاست، مدل زندگی، اقتصاد، تغذیه، تدابیر نظامی و..... در بر میگیرد و برای زمینهسازی ظهور نیز باید در تمام این حوزهها بسترسازی را ایجاد نمود . در واقع نهضت زمینهساز برای تمام شئون زندگی انسان باید از روایات، راهبرد آخرالزمانی استخراج نماید.لازمه این فرآیند داشتن رویکرهای مختلف در بررسی روایات میباشد.
يكي از مثالهاي عالي براي زمينهسازي و استراتژي داشتن براي پديدهاي در آينده، تمهيدات الهي و استراتژي ابراهيم جهت بعثت خاتمالانبيا در مكه است. ابراهيم(ع) پدر اديان توحيدي است. بنا به وعدة الهي قرار است نبوت و امامت در نسل و ذريه او باشد. از او دو فرزند (اسحاق و اسماعيل) پديد ميآيد اما نبوت در شاخه اسحاقي دنبال ميشود. يعقوب (اسرائيل) فرزند اسحاق و سپس پيامبران بني اسرائيل: يوسف، داود، سليمان، موسي، عيسي(ع). ابراهيم در يك برنامة عجيب، هاجر و اسماعيل را به سرزمين مكه ـ كه بيآب و علف است ـ ميآورد. آنجا كعبه را بنا ميكند، در حالي كه قبل و بعد از اين عمل تا قرون بعدي همچنان بيتالمقدس قبله است. آنجا دست به دعا بلند و « لسان صدقٍ في الآخرين» از خدا ميخواهد. اين دعاي پر رمز و رازي است: «لسان صدق» در «آخرالزمان!» خداوند كه وعدة استخلاف بندگان صالح را توسط بني اسرائيل دنبال ميكرد و آنها را فضيلتها بخشيده بود به علت نافرمانيها و عهدشكني، عهد خويش را از آنها برميدارد. آخرين پيامبر خدا در اين قوم ـ عيسي(ع) ـ احساس كفر در آنها مينمايد و خداوند از جمله به او وعده ميدهد كه كافران از بنياسرائيل تا قيامت زبون و زير دست قرار گيرند. اگر فرداي تاريخ را نميديديم كار خليلالرحمان در چند قرن قبل عبث و لغو جلوه ميكرد، اما اينجا آن استراتژي ـ عمارت كعبه و قرار دادن نسل اسماعيل در آنجا ـ كاركرد خود را نشان ميدهد. نبوت از شاخة اسحاقياش به شاخة اسماعيلي منتقل ميشود. پس از مدتي طولاني، آخرين پيامبر الهي از نسل او در مكه ظهور ميكند كه لسان صدق توحيد ابراهيمي در آخرين و هويت مستقل دين الهي را برپا كرده، كعبهاي كه بناي ابراهيم است را قبله قرار ميدهد. اين نمونهاي از برنامهريزي اخذ استراتژي با توجه به علم سابق الهي و سروش غيبي او براي آينده است. جالب اينكه غير از خليل خدا و اوصيائش برخي دشمنان نيز با اطلاع از اخبار غيبي در انتظار اين بعثت به آنجا كوچ كرده و حوادث بعثت آن نبي را رصد ميكنند، بهطوري كه قرآن در چند جا ميفرمايد: «پيامبر را ميشناسند همانگونه كه بچههاشان را» (2)
رویکرد استراتژی سازی از روایات برای عملیاتی نمودن نهضت زمینه ساز لازمة ممهد بودن نسبت به مهدویت میباشد. در حقیقت تمامی پیامبران و اولیاء الهی نیز نسبت به آخرالزمان و زمینهسازی مهدویت با رویکرد استراتژیک برخورد نموده اند.
در زیر به برخی رویکردها در بررسی روایات آخرالزمانی اشاره مینماییم:
1ـ رویکرد نشانه گذار
2ـ .......... استراتژیک.
3ـ .......... استراتژی سازی.
4ـ .......... یافتن مختصات همه جانبه ظهور.
5 ـ ........ عقیده به بداء، یعنی امکان تغییر در کم و کیف ظهور.
6 ـ ........ زمینه سازی، پیرامون یاری حضرت.
7ـ ....... مقابله با فتنه دشمنان امام .
8ـ ........ فلسفه تارخی به ظهور و آخرالزمان .
9ـ ........... عدم تعجیل و توقیت در ظهور.
10ـ ....... دعائی برای تعجیل در فرج.
11ـ ........ انتظار استراتژیک در مقابل انتظار فردی.
12ـ ........ دستیابی به متد علمی و قابل دفاع جهت برداشت از اخبار آخرالزمان.
13ـ ....... فرهنگ سازی در مردم برای عدم خلط زمینه سازی با تطبیق و توقیت.
14ـ ....... واژه محوری.
15ـ ...... نشانه های تاریخی و علائم زمانمند. (3)
16ـ ...... شخصیت محور.
17ـ ...... پدیده محور.
18ـ ..... مکان محور.
19ـ ..... مصداق محور.
20ـ ....... ژئوپلیتیک.
21ـ ....... ژئواستراتژیک.
22ـ ..... ژئوکالچر.
23ـ ........ ژئودکترینال.
24ـ ...... ژئوتکنیکال و ژئوتاکتیکال.
25ـ ..... پارادایم شناسی.
26ـ ...... عاقبت مداری.
27ـ ..... حق مداری.
28ـ ....... باطل شناسی، تبیین عملکرد جریان باطل و دشمنان مهدویت.
29ـ ..... .
برای اینکه بتوانیم جایگاه مناطق درگیر در آخرالزمان را ارزیابی نماییم باید روایات پیرامون آن را با رویکرد استرتژیک مورد بررسی قرار دهیم.
منطقه لبنان به عنوان یکی از مناطق درگیر در جغرافیای سیاسی آخرالزمان، نقش مهمی در طول تاریخ نهضت انتظار داشته و دارد. در مقطع آخرالزمان با اوج گیری تقابل ژئوپلیتیکی دو دیدگاه آخرالزمانی یهودی و شیعی، نقش کشورهای مختلف در ارتباط با آن مشخص میگردد. در روایات مستند شیعه پیرامون نقش و جایگاه لبنان در تحولات آخرالزمانی، میتوان راهبردها و سیاستهای چگونگی حرکت نهضت انتظار را استخراج نمود و در راستای زمینه سازی ظهور و مقابله با جریانات مخالف ظهور به کار برد.
در واقع این روایات بعنوان سند استراتژیک و عملیاتی شیعه که قابل استناد و مطمئن میباشد، میتواند راهبردهای حرکت آخرالزمانی ما را نسبت به منطقه و معادلات منطقهای و جهانی، مشخص نماید.
ضرورت نگاه استراتژیک به منابع دینی، موضوعی میباشد که باید در محافل علمی و تحقیقاتی به آن پرداخته شود. در واقع اگر این روایات را بعنوان منابع اطلاعاتی و خبری شیعه از آینده بدانیم، نباید نسبت به آنها منفعل بود، بلکه لازم است با انتظاری پویا و دینامیک، در جهت پیاده نمودن زمینههای ظهور حضرت ولی عصر (عج) از آنها استفاده نمود و راهبردهای آخرالزمانی را پیاده نماییم.
جریان مسیحیت صهیونی و یهودیت صهیونی، در حرکتی پیشدستانه، با القاء تحریفات یهودی در انگارههای آخرالزمانی مسیحیت و یهودیت، اهداف شبکه شیطانی خود را بعنوان پیشگوییهای آخرالزمانی معرفی نمودند و بسیاری از مسیحیان و یهودیان را برای پیاده نمودن اهداف خود، همراه ساختند.
با روی کار آمدن جریان نومحافظهکاران در ایالات متحده، آموزههای تحریف شده یهود، سند راهبردی سیاست خارجی و بینالملل آنها قرار گرفت و سوق دادن جهان به سمت تحریفات آخرالزمانی یهود، هدف غایی آنها قرار گرفته است. حمایت از رژیم صهیونیستی، تلاش در تشکیل اسرائیل بزرگ، تشکیل کلبة دیجیتالی سلطة جهانی یهود، سلطه بر منابع خاورمیانه، مقابله با اسلام به عنوان اصلیترین رقیب تفکر انحرافی یهود و..... از سیاستهای راهبردی ایالات متحده با رویکرد آخرالزمانی میباشد.
تفاوتی که میان اسلام و غرب وجود دارد، در مستند بودن، صحت و الهی یا شیطانی بودن پیشگوییهای آنها میباشد. تشیع با دارا بودن منابع معتبر، صحیح و الهی، دارای پشتوانة قوی و قابل اتکاء در آینده شناسی و عاقبت شناسی میباشد. این موضوع یکی از ظرفیتهای ژئوپلیتیکی آخرالزمانی شیعه میباشد، که باعث بالا رفتن قدرت اطلاعات استراتژیک آن شده است.
روایات یا اسناد استراتژیک شیعه را، میتوان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد. در واقع رویکرد ما به روایات میتواند از ابعاد مختلف باشد؛ رویکرد استراتژیک، ژئواستراتژیک، ژئوپلیتیک، مکان محور، زمان محور، حادثه محور، شخص محور، عاقبت مدار، تقابل محور، مرحله مدار، قدرت محور، سیاست محور، تمدن مدار، جغرافیا محور، .... رویکردهایی میباشد که در بررسی روایات میتوان اتخاذ نمود و نسبت به آن سیاست گذاری داخلی و خارجی نمود. همین سیاست گذاری را در بینش سیاسی امام مشاهده میکنیم که در برخی از روایات به آن اشاره خواهیم نمود. ما در بررسی روایات زیر، رویکرد ژئوپلیتیک را مورد بررسی قرار میدهیم.
پی نوشت ها :
1 و 2 و 3– قنبریان ، محسن ، رويكرد استراتژيك به اخبار آخرالزمان ( موعود ، ش92 )
ادامه دارد ...اگر جهاد اكبر و جهاد كبير جزء وظايف منتظران عصر غيبت است، مشكلاتى را به همراه خواهد داشت. هم جهاد اكبر اين مشكلات را دارد و هم جهاد كبير. كسى كه مىخواهد خود را بسازد با اين مشكلات روبه رو مىشود و كسى كه در صدد ساختن ديگران است، باز با اين مشكلات درگير است، البته منتظران حقيقى در مسير ايفاى مسئوليت خويش پايدارى و مقاومت مىكنند. توجه به بعضى از وظايفى كه مىتواند در رشد، بالندگى و پويايى جامعه اسلامى مؤثر باشد عبارتند از:
شناخت حجت خدا و امام عصر(عج)
اوّلين و مهمترين وظيفهاى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد كسب معرفت از وجود مقدس امام و حجت زمان خويش است. اين موضوع بدان درجه اهميت دارد كه در روايت آمده است:
مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلَيَّةً؛
هر كسى بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى مرده است.
البته مقصود از «معرفت امام» را كه در روايتهاى متعدد به آن اشاره شده مىتوان چنين تبين كرد:
بدون ترديد، مقصود از شناختى كه امامان ما، كه درودها و سلامهاى خداوند برايشان باد، تحصيل آن را نسبت به امام زمان مان امر فرموده اند، اين است كه ما آن حضرت را آنچنانكه هست بشناسيم، به گونهاى كه اين شناخت سببِ در امان ماندن ما از شبهه هاى ملحدان و مايه نجات مان از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين باشد و اينچنين شناختى جز به دو امر حاصل نمىگردد: اوّل شناختن مشخص امام(عج) به نام و نسب و دوم، شناخت صفات و ويژگىهاى او و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است.
البته شناخت دوم مىتواند در زندگى فردى و اجتماعىِ منتظران، منشأ اثر و تحوّل باشد، زيرا اگر كسى به حقيقت به صفات و ويژگىهاى امام عصر(عج) و نقش و جايگاه آن حضرت در عالم هستى و فقر و نياز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از ياد و نام آن حضرت غافل نمىشود. البته شناخت و معرفت حقيقى به آن حضرت جز با عنايت خداوندى ميسور نيست. بنابراين، بايد از درگاه الهى توفيق شناخت حجتش را درخواست كرد.
تهذيب نفس و كسب فضايل اخلاقى
وظيفه مهم شيعه منتظر، تهذيب نفس و آراستگى به اخلاق نيكوست. در روايتى از امام صادق(ع) آمده است:
هر كس دوست مىدارد از ياران حضرت قائم(عج) باشد بايد منتظر باشد و در اين حال، به پرهيزگارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، پس چنانچه در اين حال بميرد و پس از مردنش قائم(عج) به پا خيزد، پاداش او هم چون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، گوارا باد شما را اى گروه مشمول رحمت خداوند.
در توقيع شريفى كه از سوى حضرت براى شيخ مفيد صادر شد، اعمال ناشايست و گناهانى كه از شيعيان آن حضرت سر مىزند يكى از اسباب طولانى شدن غيبت و دورى شيعيان از لقاى ايشان شمرده شده است.
پيوند با مقام ولايت
حفظ و تقويت پيوند قلبى با امام عصر(عج) و تجديد دايمى عهد و پيمان با آن حضرت از وظايف مهمى است كه شيعيانِ منتظر به عهده دارند. يك شيعه و منتظر واقعى على رغم غيبت ظاهرى آن حجت الهى هرگز نبايد احساس كند كه در جامعه رها و بىمسئوليت بوده و هيچ تكليفى نسبت به امام و مقتداى خود ندارد. از شيعيان خواسته شده كه در آغاز هر روز و حتى بعد از نمازواجب دعاى عهد بخوانند كه نشان از اهميت پيوند دايمى شيعيان با مقام عظماى ولايت دارد.
اگر شيعه، در آغاز روز با حضور قلب و توجه، چنين عهد و پيمانى را با امام(ع) تجديد كند، هرگز تن به ركود، ذلت، خوارى، ظلم و بىعدالتى نمىدهد، هرگز دچار بحران فرهنگى و از خود بيگانگى، يأس و نوميدى و انحطاط نخواهد شد. به دليل اهميت و اعتبار دعاى عهد بخشى از آن را نقل مىكنيم:
بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگانىام، عهد و عقد و بيعتى را كه از آن حضرت برگردن دارم با او تجديد مىكنم كه هرگز از آن عهد و بيعت برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا! مرا از انصار و ياران آن حضرت و مدافعان از حريم مقدس او و شتابندگان در پى انجام مقاصدش و امتثال كنندگان اوامر و نواهىاش و حمايت كنندگان از وجود شريفش و سبقت جويان به سوى خواسته اش و شهيد شدگان در ركاب و در حضور حضرتش قرار ده.
كسب آمادگى براى ظهور حجت حق
در اين عصر بر شيعيان لازم است كه با مسلح شدن به تجهيزات نظامى روز خود را براى مقابله با دشمنان قائم(عج) آماده سازند. البته در حال حاضر، به دليل وجود حكومتى شيعى و حاكميت فقيه جامع الشرايط بر سرزمين اسلامى اين وظيفه در درجه اوّل بر عهده حكومت اسلامى است كه قواى مسلح كشور را در بالاترين حدّ آمادگى نظامى قرار دهند تا به فضل خدا در هر لحظه كه اراده الهى بر ظهور منجى عالم بشريت قرار گرفت بتوانند به بهترين نحو در خدمت آن حضرت باشند.
در خصوص اين وظيفه از امام صادق(ع) چنين نقل شده است:
هر يك از شما بايد براى خروج حضرت قائم(عج) سلاحى مهيا كند، هر چند يك تير شد كه خداى تعالى هرگاه بداند كه كسى چنين نيتى دارد اميدوارم عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درك كند. (و از ياران و همراهانش قرار گيرد.)
می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن نیستند و یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، برای ما مسلمانان امری لازم و ضروری است.
کلمه ی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون یا فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد. یکی از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح (Antichrist = دجال)، یا به تعبیر بعضی از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی هستند که: «مسئله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.» (1)
کتاب «کمیته 300 کانون توطئه های جهانی» نوشته ی دکتر جان – کولمن، در این زمینه چنین می گوید: « دلیل موجودیت نظامهای پنهانی مانند سلحشوران اورشیلم، سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از زنجیره ی گسترده ی فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل می دهند که از باشگاه رم ، سازمان ناتو، مؤسسه ی سلطنتی امور بین المللی تا سرسلسله ی توطئه گران، یعنی کمیته ی 300، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند. » (2)
بخش هایی از کتاب "کمیته 300 کانون توطئه های جهانی " نوشته دکتر جان کلمن
منشأ فراماسونری
فراماسونری عمده ی تعلیمات خود را از حکومت طاغوتی و شیطانی مصر باستان کسب کرده است، هر چند تعالیم اندکی نیز از بقیه ی حکومت های الحادی فراگرفته است. در هر صورت رد پای حکومت طاغوتی فرعون های مصر باستان را می توان در سراسر تعالیم ماسونی یافت.
شواهدی که بر این مدعا صحه می گذارند، به قرار زیرند:
1 – نقوش اهرام، مجسمه های ابوالهول و همچنین نوشته های هیروگلیف در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم می خورد.(3)
2 – دعاهایی که فراماسون ها می خوانند، مملو از عبارات مصری است که در زمان فراعنه استفاده می شد. برای نمونه: (مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ = بزرگ است استاد فراماسونری ، بزرگ است روح فراماسونری) (4)
3 – یکی از نمادهایی که در فراماسونری کاربرد فراوان دارد، علامت و نماد « چشم جهان بین :All seeing eye » است که به صورت یک هرم و چشم در انتهای آن می باشد. این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان بوده است.(5)
4 – « ستاره ی شش گوش » علامت و نماد بحث برانگیز فراماسونها.(6)
مراسم ماسونی افراد رده پایین لژ (به دو علامت ستاره 6 گوشه در بالای در ورودی لژ توجه فرمایید.)
ستاره 6 گوشه : نماد تعادل خلقت از دیدگاه مکاتب شرک آمیز
هدف اصلی شیطان پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist است؛ به همین دلیل است که ستاره ی شش گوش، بهترین و قوی ترین نمادشان محسوب می شود.
در ادامه در کتاب نوشته شده است که حتی کلمه ی « hex » که در زبان انگلیسی به معنی نفرین و تلاش برای آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM : ستاره ی شش گوش » گرفته شده است. »(7)
5 – افسانه ی ایزس (Isis) یا زن بیوه، نیز از دوران مصر باستان اقتباس شده است. فراماسونها اعتقاد دارند که تمام ماسونها فرزندان زن بیوه می باشند.(8) همان طور که ذکر شد در باور مصریان قدیم، Isis و Osiris الهه های مصر باستان بودند که در اثر ازدواج آنان تعادل طبیعت به وجود آمد. بعد از مدتی Osiris مرد و خدای شهر های مردگان گشت. بدین ترتیب Isis بیوه شد.
Isis Isis
مقایسه Obelisk (تصویر سمت راست) با یک بنای غیر Obelisk (تصویر سمت چپ) . توجه کنید که Obelisk ها دقیقا" به صورت ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آنها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابر این بناهایی که ویژگیهای مذکور را نداشته باشند , Obelisk محسوب نمی شوند.
همان گونه که دیدیم، منشاء فراماسونری به زمان مصر باستان و فراعنه باز می گردد. سؤالی که مطرح می شود این است که چگونه این تعالیم به آمریکا و اروپای این دوران راه پیدا کرد و چگونه اوج گرفت؟
با مرور در سیر فراماسونری خواهیم دید که عامل گسترش، بنی اسرائیل بوده است. ترتیب وقایعی که به اوج گیری فراماسونری منجر شدند، عبارتند از :
1 – افول قدرت مصر و نابود شدن فرعون با خواست خداوند متعال و به دنبال رسالت حضرت موسی (ع).(12)
2 – مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به فرمان خدا به همراه حضرت موسی (ع) و ساکن شدن آنان در صحرای سینا.(13)
3 – گوساله پرستی بنی اسرائیل و سپس بازگشت مجدد به دین خدا: به دنبال تأخیر چند روزه ی حضرت موسی (ع) که برای دریافت پیام خدا، به کوه طور رفته بودند، بنی اسرائیل شروع به پرستش گوساله ی سامری کردند و حضرت موسی پس از بازگشت، این گوساله را از بین بردند و بنی اسرائیل دوباره خداپرست شدند.(14)
4 – پس از درگذشت حضرت موسی(ع)، پیامبران دیگری نیز به سمت قوم بنی اسرائیل فرستاده شدند که هیچکدام قدرت حضرت موسی(ع) را نداشتند، در نتیجه قوم بنی اسرائیل به تدریج شروع به ترویج تعالیم ماسونی مصری کردند. در واقع عده ای از آنان قبلاً این تعالیم را در مصر فراگرفته بودند.(15)
5 – ترویج تعالیم ماسونی در بین بنی اسرائیل و اضافه شدن تعالیم شرک آمیز فلسطینیان باستان (نه اعراب فلسطینی) به تعالیم مصری و شکل گیری تعالیم مختلط با نام کابالا (Kabbalah=Cabbalah=Qabalah).(16)
6 – حکومت حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) در اوج قدرت بنی اسراییل و توقیف وسایل جادوگری توسط حضرت سلیمان (ع).(17)
7 – وفات حضرت سلیمان (ع) و بازپس گیری وسایل جادوگری از سوی جادوگران و تهمت جادوگری به حضرت سلیمان (ع) از جانب مردم بنی اسراییل.(18)
8 – ادامه ی ترویج کابالا (Qabalah) توسط جادوگران و کاهنان معابد.(19)
9 – تسخیر اورشلیم به دست رومیان: به این ترتیب بنی اسرائیل توانائی حکومت بر خود را از دست دادند و تحت سلطه ی رومیان درآمدند.
10 – ظهور حضرت عیسی(ع) و آزار رساندن یهودیان به ایشان.
11 – ظهور حضرت محمد(ص) که ایشان هم از آزار بنی اسرائیل در امان نبودند.
12 – فتح اورشلیم به دست ایرانیان که در زمان رسالت حضرت محمد (ص) اتفاق افتاد.
13 – باز پس گیری اورشیلم توسط رومیان.
14 – فتح اورشلیم به دست مسلمانان. از آن پس نام آن شهر به « بیت المقدس » تغییر یافت.
15 – جنگ های صلیبی و رد و بدل شدن بیت المقدس بین مسلمانان و صلیبیان.
16 – در پی اشغال قدس توسط صلیبیان، بسیاری از شوالیه ها و سربازان در قدس ساکن شدند. عده ای از این شوالیه ها، مأمور نگهبانی از معابد مخصوصآً معبد موسوم به معبد سلیمان شدند که اینان شوالیه های معبد نامیده می شدند. در نتیجه ی این مجاورت و نزدیکی شوالیه ها با کاهنان یهودی معبد موسوم به معبد سلیمان، آنان به تدریج تعالیم ماسونی را از یهود یاد گرفتند.(20)
17 – بازپس گیری بیت المقدس توسط مسلمانان و فرار صلیبیان و شوالیه های معبد به اروپا.(21)
18 – با فرار شوالیه های معبد، تعالیم ماسونی کابالا توسط همین شوالیه ها به اروپا راه یافت.(22)
19 – به دلیل ماهیت شیطانی تعالیم کابالا و مغایرت آنها با تعالیم کلیسا، واتیکان در صدد مجازات و مقابله با شوالیه های معبد برآمد و بسیاری از آنها را اعدام کرد.(23)
20 – مهاجرت شوالیه ها به اسکاتلند (در آن زمان پادشاه اسکاتلند از واتیکان تبعیت نمی کرد) و شروع ساخت اولین لژ فراماسونری مخفی در اروپا با نام لژ « وال بیلدرز » یا « لژ کهن اسکاتلند » که امروزه نیز به فعالیت خود ادامه می دهد و از جمله قویترین و مهمترین لژها در اروپای امروز نیز می باشد.(24)
21 – آغاز فعالیت رسمی ماسون ها در اروپا با ساختن لژهای متعدد در قرن 18. با کم رنگ شدن نقش و قدرت مذهب در قرن 18، فراماسونها فعالیت رسمی خود را آغاز کردند. به تدریج با کاهش سختگیری واتیکان و توسعه ی پروتستانیسم در اروپا، فراماسون ها فعالیت خود را افزایش داده و لژهای زیادی را در سراسر اروپا ساختند؛ البته تمام آداب و رسوم فراماسونها کماکان مخفی و پنهانی صورت می گرفت. زیرا تفکر اکثر مردم اروپا در آن زمان مذهبی بود و در صورت علنی شدن عقاید فراماسونری، حیات این لژها به خطر می افتاد.
22 – با استقلال آمریکا در سال 1789، اولین دولت با ارکان ماسونی شکل گرفت.
23 – تأسیس سازمان ملل متحد با آرمانهای ماسونی در سال 1945.
24 – شکل گیری اسرائیل در سال 1948 به عنوان آخرین بازوی اجرایی فراماسونری.
25 – در سیر تاریخی فراماسونری و روند پیشبرد اهداف، به سال 2006 می رسیم.
جنگ با حزب الله در سال 2006 برای رسیدن به چند هدف مهم انجام شد: تشکیل حکومت نیل تا فرات سلیمان و استارت برای پروژه های (Apocalypse = آخرالزمان، و Armageddon = جنگی که صهیونیست ها ادعا می کنند جنگ آخرالزمان است.) خوشبختانه این پروژه ها موقتاً ناتمام مانده است.
26 – و اقدام اخیر، کشمکش لفظی با ایران . چرا که ایران بزرگترین دشمن فراماسونری در جهان است. در حال حاضر در تمامی کشورهای جهان، یا قدرت در دست ماسون هاست و یا آن کشور تحت تأثیر کشورهای ماسونی است. برای مثال در کشورهای همسایه، کشور ترکیه دارای لژهای ماسونی است و کشور عربستان هم که عاری از لژ است، تحت تاثیر آمریکا و اسراییل (دولتهای با ارکان ماسونی) می باشد.
27 – ... و الله العالم.
عقاید فراماسونری
گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما با این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی نیز یافت. نکته ی مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی بسیاری از عقاید ماسونی به طور کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات نیست. برای مثال شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد اکثر گروه های ماسونی، شیطان را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده می شوند؛ با این اوصاف ما می توانیم بفهمیم که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند. اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است که ماسون ها و شیطان پرستان به موجودی به نام ابلیس یا شیطان اعتقاد ندارند، بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار افراطی آن ها بر بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده است.) نکته ی دیگر این که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست، الهه های ملل باستان را نیز ارج می نهند. از جمله: Isis و Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده است. اما ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و هم شیطان و هم الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!
با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:
* ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)
* بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
* اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.
* بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و احترام به عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).
* اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز و شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد.
* اعتقاد فراوان به اومانیسم.
* اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی) و عدم اعتقاد به روح و مسایل فرامادی.
* اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی 102 سوره ی بقره نیز اشاره به همین مطلب دارد.
« خداوند نيز در آيه ي 102 سوره ي بقره درباره ي بني اسراييل مي فرمايد:
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَـكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ....... و پيروي كردند از سخناني كه شياطين در قلمرو سليمان مي خواندند وهرگز سليمان به خدا كافر نگشت وليكن شياطين كافر شدند و سحر به مردم مي آموختند ......»
كتاب تفسير نمونه درباره ي آيه ي 102 سوره ي بقره می نویسد:
از احـاديـث چـنـيـن بـر مـى آيد كه در زمان سليمان پيامبر، گروهى در كشور او به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سليمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصى نگهدارى كنند.
پـس از وفات سليمان، گروهى آنها را بيرون آورده و شروع به اشاعه و تعليم سحر كردند؛ بعضى از اين موقعيت استفاده كرده و گفتند: سليمان اصلاً پيامبر نبود، گروهى از بنى اسرائيل هم از آنها تبعيت كردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا كه دست از تورات نيز برداشتند.
هـنـگـامى كه پيامبراسلام (ص ) ظهور كرد و ضمن آيات قرآن اعلام نمود سليمان از پيامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى يهود گفتند: از محمد تعجب نمى كنيد كه مى گويد سليمان پيامبر است؟
اين گفتار يهود، علاوه بر اين كه تهمت و افتراى بزرگى نسبت به اين پيامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تكفير سليمان (ع ) بود.
به هر حال اين آيه فصل ديگرى از زشتكاريهاى يهود را معرفى مى كند كه پيامبر بزرگ خدا، سليمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گويد: « آنها از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مـى خواندند، پيروى كردند : واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليـمان ». سپس قرآن به دنبال اين سخن اضافه مى كند: « سليمان هرگز كافر نشد : و ماكفر سليـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پيشبرد اهداف خود استفاده نكرد، « ولى شياطين كافر شدند، و به مردم تعليم سحر دادند : ولكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر ».(25)
* علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف واکسن آبله.(26) در این میان به نظر می رسد که علاقه و توجه افراطی ماسون ها به علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در دین اسلام هم تأکید زیادی بر فراگیری علم و دانش شده است، اما از مسلمانان خواسته شده تا به صورت معتدل (نه افراط، نه تفریط) به علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما در فراماسونری علم خود یک هدف است.
* اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
* اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان پایتخت عقیدتی در بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.(27)
* اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای (دهه ی اول) قرن 21 و شروع حکومت جهانی شیطانی توسط او.(28) (البته ممکن است که Antichrist مورد نظر خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه ممکن است Antichrist مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.)
در هر حال جا دارد که در این قسمت به این نکته اشاره کنیم که گروه هایی مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه با ادیان استفاده می کنند . اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد قلبی به مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان، شیطان و ... ندارند و معتقدند که تنها ماده وجود خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم) اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی خود با مذاهب، از نماد (Baphomet) که مربوط به شیطان پرستان باستان است، استفاده نموده و از آن برای نشان دادن بی اعتقادی خود به عالم آخرت بهره می جویند. البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان نیز به این مسأله اعتراف کرده اند؛ تا آن جا که در بعضی از کتب شیطان پرستان، مطالب زیر به چشم می خورد:(29)
اعتراف سایت کلیسای شیطان (Church Of Satan) به عدم اعتقاد واقعی به شیطان. ترجمه مطلب چنین است: شیطان پرستی یک مذهب لا مذهبی همچون بودیسم است! مذهبی که در آن نیازی به توضیح هیچ کدام از کارهایمان به هیچ کس نداریم. شیان پرستی اعتقادی به وجود خدا , فرشتگان , بهشت و جهنم , ابلیس , اهریمن , ارواح شیطانی , ارواح خوب , جن, دیو و ... ندارند.
اعتراف سایت کلیسای شیطان (Church Of Satan) به عدم اعتقاد واقعی به شیطان. ترجمه مطلب چنین است: شیطان پرستی لامذهبی است ... خود پرستی است - ما خودمان را می پرستیم ... شیطان پرستی ماده گرایی است ... شیطان پرستی بی دینی است.
Vexen Crabtree
" توصیف شیطان پرستی "
علامات و اعداد در فراماسونری
علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها و دیگر گروه های شیطان پرست هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی ملل باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و... اقتباس شده اند.
مهمترین آنها عبارتند از:
1) پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات).
در وسط این دو علامت، حرف G قرار گرفته است.(30) (به اعتقاد فراماسونها، « Goat = بز » نماد شیطان است.
نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که نشان دهنده ی اهمیت فوق العاده ی علامت چشم جهان بین در نزد ماسون ها می باشد.
نشان دهنده ی بز یا Goat می باشد. در بین شیطان پرستان، بز نماد شیطان است.(31) در قسمت پایین تصاویر زیر، عیناً عباراتی از یک سایت فعال در زمینه ی شیطان پرستی نقل شده است تا مستندات در اختیار شما قرار گیرد.(32)
در تفکر ماسون ها و شیطان پرستان، شیطان شاخدار Cornuto است و با حرکت دست خود، شیطان را نمایش می دهند.(33) مستندات عیناً نقل شده است.(34)
4) چلیپای شکسته (صلیب شکسته) یا Swastika: علامت شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.
نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های ماسونی هم کاربرد دارد.(36) در شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در بالای آن علامت صلیب شکسته، و در وسط آن ستاره ی شش گوش مشاهده می گردد که این مطلب ارتباط نازیسم و صهیونیزم را نشان می دهد. (برخلاف ادعای جهان غرب). زیرا هم ستاره ی شش گوش و هم صلیب شکسته مورد تقدیس ماسون ها هستند. در واقع ریشه های نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو حرکت شوم هیچ تضادی با هم ندارند، بلکه در خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است.
البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.(37) (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،(38) اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).
گاهی به صورت FFF هم این عدد را نشان می دهند. چون حرف F، ششمین حرف انگلیسی است.
عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است.(42) در حالی که مسیحیان آن را نحس می دانند. فراماسون ها در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را 13 قرار می دهند. به عنوان مثال در تصویر راست، ستاره ی شش گوش را با 13 ستاره ی کوچک کشیده اند. در شکل وسط، 13 دست گوشه های یک شکل 13 دندانه را گرفته اند. در تصویر سمت چپ هم که مربوط به چنگ یک الهه ی باستانی، است و متعلق به یک گروه ماسونی می باشد، تعداد تارها 13 عدد می باشد.
همان طور که گفتیم در فراماسونری، صاحب درجه ی 33 بالاترین قدرت را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در علامت مربوط به یک گروه ماسونی شهر (Memphis) آمریکا (که نام شهر باستانی Memphis مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است.
دو تصویر هنری که به صورت اتفاقی و به دلیل روی هم افتادن خطوط , دارای علامت های ستاره ی 6 گوش و ستاره ی 5 گوشه ی معکوس هستند. حصور اتفاقی این علامات در تصاویر فوق , به معنای ماسون بودن طراحان آنها نیست.
از سوی دیگر اگر گروهی از علامت های فراوان و متعدد فراماسونری استفاده بکند نیز به احتمال قوی یک گروه ماسونی می باشد. به همین صورت، گروهی که علایم ماسونی را بدون هیچگونه قرینه ی منطقی به کار می برد نیز به احتمال زیاد یک گروه ماسونی است. برای مثال، نماد چشم جهان بین که در لژ ها استفاده می شود نیز یک نماد کاملاً ماسونی می باشد؛ چرا که در لژها هیچ عملیات چشم پزشکی و تصویربرداری انجام نمی شود که بتوان نماد چشم جهان بین را به آن ربط داد.
در هر حال باید این مطلب را همواره به یاد داشت که صرف دیدن یک علامت شبیه به علایم ماسونی، نباید سریعاً به افراد و سازمان های مرتبط با علامت، برچسب ماسون بودن زد و برای رد یا تأیید این مسأله، باید تحقیقات بیشتری انجام داد.
اهداف فراماسونری
1 – نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.
2 – به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.
3 – تخریب مسجد الاقصی و کشف معبد سلیمان و بازسازی آن در ابتدای قرن 21.(44)
عکس یادگاری ماسون ها در کنار ماکت سومین معبد کذایی سلیمان. ماسون ها آرزوی ساختن چنین معبدی را در سر می پرورانند و برای تحقق آن , گام های بلندی برداشته اند.
5 – برقراری حکومت جهانی شیطانی به پایتختی معبد سلیمان در اورشلیم (بیت المقدس).
6 – به حکومت رساندن قدرتمندترین فراماسون با عنوان نمادیین ضد مسیح (Antichrist= دجال) در ابتدای قرن 21.
خادم الامام-وعده صادق
تعداد صفحات : 8